دانلود رمان دلربا از معصومه صحرارو   – pdf

دانلود رمان دلربا از معصومه صحرارو   – pdf بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان دلربا از معصومه صحرارو با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

درمورد مردیه پولدار که سرطان داره،عاشق دختری می شه به اسم دلربا،امابه هیچ کس نمی گه که سرطان داره ولی بعداز عروسی همه می فهمن،دکترش ازش قطع امید می کنه دراوج ناامیدی اتفاقاتی می یوفته وخیانت هایی آشکار می شه که زندکی این مرد وزنش رو ،دست خوش تغییرات می کنه… پایان خوش

خلاصه رمان دلربا

با خستگی از مدرسه بیرون زدم ،دست راستم رو بالا گرفتم ونگاهی به ساعت مچیم انداختم. ساعت ۱۲:۲۰. مقنعه ام رو روی سرم جابه جا کردم و کنار در حیاط مدرسه منتظر دنیا به انتظار ایستادم. همیشه آخرین نفری بود که از کلاس خارج میشد هر دومون پایه ی دوم تجربی رو می خوندیم و هفده سالمون بود اما کلاس هامون از هم جدا بود. بچه ها گروه گروه از درحیاط بیرون میومدن. و من مثل همیشه چشم دوخته بودم به در، بعد چند لحظه انتظار کشیدن بالاخره چشممون به جمال خانوم روشن شد.

دستم رو بالا بردمو با صدای بلند اسمش رو صدا زدم. همه ی سرها به سمت من چرخید، ازخجالت لبم رو به دندون گرفتم و به سمت دنیا رفتم. _چیه خنگول چرا داد میزنی آبرومون رفت. نمردم که خواب دارم میام دیگه! با چشم های گشاد شده نگاهش می کردم ،که مچ دستم رو گرفت و دنبال خودش کشوند. منم شوکه لبم رو جمع کردم و دنبالش راه افتادم. ازخیابون مدرسه که دور شدیم. چشمم افتاد به پراید آریا ،باخشم دستم رو از تو دستش کشیدم بیرون و بالحن جدی گفتم.

_این دوست پسرت اینجا چکار می کنه، بهت گفته باشم ها دوباره مثل اون دفعه باهات نمیام. _تو غلط کردی. اگه نیایی باهات قهرمی کنم تاابد. حالا خود دانی! _خوب قهرکن به درک! _بیا گم شو انگار دارم می برمش کجا کجا بده می برمت کافی شاپ. _خانوم ها اتفاقی افتاده؟ باصدای نکره ی آریا چرخیدم سمتش. وایی خدایا دیگه نمی تونستم نرم آخه این مرتیکه همسایه ی ما بود. _نه عزیزم چه اتفاقی. دلی جون بریم. سرم رو با ناراحتی بالا آوردم و خیره شدم بهش پسر آنچنان خوشگلی ام نبود ،ولی خواب زشتم نبود…

دانلود رمان دلربا از معصومه صحرارو   – pdf بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان معامله با شیطان از Aleath_Romig – فایل pdf

دانلود رمان معامله با شیطان از Aleath_Romig – فایل pdf رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان معامله با شیطان از Aleath_Romig با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

من اورت رت رامسس هستم. شهر نیواورلئان، قلمروی منه. بعد از کاری که انجام دادم، بعضی ها میگن من سه شیطانم. من میگم من مردی هستم که میدونه چی میخواد و هیچ چیز منو از رسیدن به خواسته هام باز نمیداره. من نیواورلئان رو گرفتم و حالا اما اوبراین رو میخوام. به عنوان دختر رقیب و دشمن قسم خورده پدرم،سرنوشت اون اینه که همسر من بشه. اما حالا تو دنیای منه. وقتشه که اونو با شیطان معامله کنم.

خلاصه رمان معامله با شیطان

“اوایل شب” توریست ها زیر نورهای رنگی و صدای موسیقی جاز که تو محوطه گوش می رسید در حال نوشیدن و لذت بردن هستند . اما من در این لذایذ سهمی ندارم و به خاطر مردی که روبروم نشسته اینجا هستم . اون نه دوست پسرمه نه باهاش قرار عاشقانه دارم بلکه اون یه همکار کاریه . یه زمانی شاید با هم دوست بودیم اما اون برای گذشته بود. من و راس آندروود همدیگرو سال اول دانشگاه پیتزبرگ دیدیم. هردومون در حال خوندن رشته ادبیات انگلیسی بودیم. هر دو فکر می کردیم که آینده درخشانی در انتظارمونه.

راس مرد جذاب و چشمگیری بود. و چشم هر زنی رو به خودش جلب می کرد. تو دانشکده مون من و اون متمایز از بقیه بودیم. چون هر دو در حال رقابت با هم بودیم. راس می خواست یه ادیتور موفق بشه، که تو کتاب های پرفروش نیویورک هم اسمش بره. من هم به فکر نویسندگی بودم. من اون زمان در کتاب فروشی ها قدم میزدم ولای بو کتاب ها چرخ می خوردم. آرزوی این رو داشتم که اسمم روی جلد یکی از کتاب های پرفروش بره و کتابم تو لیست اول تمام کتابفروشی ها باشه. با اینکه من و راس

خواسته های متفاوتی داشتیم اما هر دو یک رویا داشتیم، نیویورک. البته این آروزی هر دانشجوی ادبیات انگلیسی بود. اما حالا ما فارغ التحصیل شده بودیم و هنوز تو نیویورک بودیم. متوجه شده بودیم که می تونیم از توانایی های هم برای رسیدن به موفقیت با هم استفاده کنیم. من و راس هیچ وقت با هم وارد رابطه رمانتیک و عاشقانه نشدیم. راس به عنوان همکار کاری خیلی باهوش و کاری بود اما وقتی به دوست پسر شدن می رسید، واقعا افتضاح میشد. با این اخلاقش تو رابطه شاید بهتر بود که باهاش همکار نمی شدم…

دانلود رمان معامله با شیطان از Aleath_Romig – فایل pdf رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان وصله ناجور دل

دانلود رمان وصله ناجور دل pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان وصله ناجور دل از فریبا زلالی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

صدف زنی که در دهه سوم زندگیش با چند بیماری دست و پنجه نرم می کند برای همین به شوهرش که توی ترکیه دارد تحصیل می کند پیغام می دهد که برگردد و سرپرستی دخترشان را بر عهده بگیرد. ولی شوهرش وقتی برمیگردد با دوست دختر سابقش و یک دختر بچه برمیگردد. صدف تحمل نمی کند و می خواهد طلاق بگیرد که با حقایقی زیادی از زندگی علی در ترکیه آگاه می شود و اینکه مجبور به این رابطه شده بود ولی نمی تواند ببخشد نمی تواند فراموش کند و ….

خلاصه رمان وصله ناجور دل

__من سرطان دارم. تغییر توی صورتش نمی دهد. تغییری توی صورتش دیده نمی شود نه گره ابروهایش به هم نزدیک می شود نه لب هایش تکان می خورند. چیزی را از روی میز بر می دارد و به دهانش می اندازد. _اوهوم. منتظرم که ادامه حرف را بگیرد ولی بی فایده است _تصمیمو گرفتم. چیزی که تو دهانش است را از توی لپ راست به چپ می دهد و لب هایش را غنچه می کند. _اوه چه با شکوه مثل سلطان جنگل می خوای تنها بمیری. و من تعجب می کنم چه طور بعد دو سال فکرم را می خواند. مریضی اعصابم را ضعیف کرده زود می رنجم و حالا بعد دو سال تنهایی کم می آورم و می زنم زیر گریه

گوشی را زمین می گذارم و هق هق گریه را سر می دهم آرام که می شوم صدایم می کند گوشی را که بر می دارم سیگار تو دستش را خاموش می کند _چه زشت شدی. می خندم بلند از ته دل که تهش باز می شود های های گریه. _ آخه من خر دو سال برای چیه تو له له می زنم خاک تو سر من که هر چی لباس خواب داری هر بار که میام کش میرم. چشم هایم گرد می شود _یا خدا. حالا او هم می خندد _چیه؟ _زورم فقط به لباس خوابت رسید اون هم بگیر ازم خسیس. به گذشته ها فکر می کنم ما بیشتر اوقات حالمان خوب بود زندگیمان برنامه داشت و چند هدف برای هر سال، کجا کلاف زندگیمان از دست رفت.

_فکر نکن بالاخره درست میشه. دستم را ستون چانه ام می کنم و می گویم _واقعا؟ حرصی پوک دیگر به سیگاری که تازه روشن کرده است می زند _حالا بلند شو برو اتاق خواب، امروز از دست ندیم گور بابا فردا، هدفونتو بردار بچه نشنوه.تقصیر من نیست که بعد دو سال با این شیطنتاش قفل دلم وا می شود و اسمش را می گوییم _ علی یی. یکی از سرگرمی های او و دخترم این بود که طریقه علی گفتن من را تیکه کرده بودند و حالش که خوب بود می گفت _ تو را خدا دوباره بگو خیلی ناز می گی، علی یی. _ اوف اوف خدا. صدایش بالا می رود. بغض دارد پشت تلفن تصویرش را واضح نمی بینم…

دانلود رمان وصله ناجور دل pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان فرار نی

دانلود رمان فرار نی pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان فرار نیاز از meli00 با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

در مورد زندگی دختری به اسم آوا هستش… آوا در یک خانواده ی ثروتمند به دنیا اومده و دو برادر به اسم آوش و آیین داره… تک دختر خانواده هست و البته بچه ی آخر… آوا وابستگی شدیدی به خانواده اش دارد. در اثر یک اتفاق که برای پدر و مادر آوا پیش می آید آوا تا مدتی افسرده می شود… بعد از مدتی با آوش بر سر مسئله ای اختلاف پیدا می کند و خانه را ترک می کند و این شروعی تلخ و در حین حال دل نشین برای آواست…

خلاصه رمان فرار نیاز

ساعت ۵ بعد از ظهر با تمنا رفتیم فرودگاه. تو فرودگاه با استقبال گرم مامان، بابا و لاله مواجه شدم. در کمال تعجب آوش از دستم ناراحت بود. آخه یکی نیست بهش بگه چرا از دست من ناراحتی آخه؟! آیین و پریسا هم اونجا بودن. آیین سعی می کرد خودشو به من نزدیک کنه، اما هر بار با ازش فاصله می گرفتم و رومو ازش می گرفتم. بالاخره وقت رفتن مامان و بابا شد. مامان به سمتم اومد و بغلم کرد… مامان_آوایی، دختر گلم، برگرد خونه ی خودت عزیزم. همه ی ما از جونمون هم بیشتر دوست داریم. تو تنها دلیل زندگی منو پدرتی.

خواهر یکی یدونه ی برادراتی. همه ما عاشقتیم. گاهی وقتا تو زندگی مشکلات و سختی ها هایی هست که آدمو ناتوان میکنه. اما دختر من، آواییی من، قوی تر از این حرفاست. هر وقت احساس ناتوانی کردی، به خودت بگو اسم من آواست. کسی که با غرورش و قدرتش میتونه هر کاری رو بکنه و هر چیزی رو که میخواد به دست بیاره. تا وقتی منو پدرت برمیگردیم، کدورت های بین خودت و برادرت رو حل کن دخترم. باشه عزیز دلم؟! بر خلاف میلم سرمو آروم تکون دادم. مامانم صورتمو بوسید و باهام خداحافظی کرد. نوبت بابا شد که اونم اومد سمتم و منو

تو آغوشش جا داد. بابا_وروجک بابا نمیخواد برگرده پیشمون؟! دلمون واسش تنگ شده ها!!! برگرد دخترم. تو دختر منی. دختر هوشنگ. هیچوقت تسلیم بازی سرنوشت نشو دخترم. بدون که تو هر کاری بخوای میتونی انجام بدی. حتی بدون کمک گرفتن از منو مادرت و برادرات. دختر من درست تربیت شده. میدونه چجوری گلیم خودشو از آب بیرون بکشه. دخترم خوب نیست اینقدر با برادرت دشمنی کنیا… _ولی بابا اون… بابا_هیش!! خودش هم از کارش پشیمونه عزیزم. به خاطر منو مادرت ببخشش و سعی کن به انتخابش احترام بذاری عزیزم…

دانلود رمان فرار نی pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان سفر بی پایان (جلد اول) اثر نرگس نعمت زاده –

دانلود رمان سفر بی پایان (جلد اول) اثر نرگس نعمت زاده – pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان سفر بی پایان (جلد اول) از نرگس نعمت زاده با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

“درباره ی سه دوست به اسم های بهار، نهال و نیلوفر که در دوران دانشجویی به سر می برن. این سه دوست، سر لجبازی با هم، به سفری می رن که واسشون گرون تموم میشه. اونا پا به یه خونه ی نفرین شده می ذارن و باعث میشه مسیر زندگیشون تغییر کنه… در همین حین، دو برادر به نام های هیراد و آراد هم مجبور میشن به اون ویلا برن و…

خلاصه رمان سفر بی پایان

یه روز کامل طول کشید تا تونستم مقدمه چینی کنم و به مامانم بگم باید برم اردوی درسی توی شمال. به زور و خیلی نامحسوس از بابام شنیدم که اون ویلا توی یکی از روستاهای گرگانه. دیگه وارد جزئیات نشدم. به قول نفس مگه چند تا ویلای متروکه اونجا هست؟! کل روز رو از استرس تو خونه قدم زدم و هزار جور فکر و خیال کردم. هی خودمو لعنت می کردم که چرا اصلا بهشون گفتم. هم عذاب وجدان داشتم که به مامان بابام دروغ گفتم، هم اینکه می ترسیدم بریم اونجا و واقعا اتفاقی واسمون بیفته. اگه تمام چیزایی که شنیدم راست باشه رفتنمون به صلاح نبود. اما چون حرف زده بودم

باید پاش وایمیسادم. شب به نفس و نیلوفر زنگ زدم. اونا هم خانوادشون رو راضی کرده بودن. مادر نفس و پدرش خیلی زود موافقت می کردن. کلا خیلی روی رفت و آمد های نفس حساسیت نشون نمی دادن. اما مادر نیلوفر یکم حساس بود و سخت راضی می شد. پدر مادر من هم با کلی سفارش و آمار گرفتن اجازه می دادن برم… خیر سرمون ۲۴سالمون بود اما بازم همه چی مون ریز به ریز کنترل می شد. هرچند پدر و مادرن و حق دارن. شب با کلی دعا و صلوات دلمو آروم کردم و بعد از یک ساعت و نیم این پهلو و اون پهلو شدن خوابم برد. قرار بود هفت صبح نیلوفر بیاد دنبالمون و راهی شیم…

نمی دونم از اضطراب بود یا چی که شیش صبح خودکار بیدار شدم. با حوصله دست و روم رو شستم و حاضر شدم. بابامم همون موقع ها بیدار می شد و می رفت سر کار. مامانمم به هوای من بیدار شد. خودش کامل صبحونم رو آماده کرد. بابام وقتی میز صبحونه رو دید گفت: خداروشکر یه بار به بهونه ی بهار ما میز صبحونه رو دیدیم. مامانم با اعتراض گفت: عه مسعود؟! مگه خودت نگفتی دیگه نمی خواد صبح ها بلند شی؟ من با همکارام صبحونه می خورم؟ بابام خندید و گفت: خانوم شوخی می کنم. شما که تاج سری. منم دیدم جوشون عاشقانس تند تند دو تا لقمه چپوندم تو دهنم و بلند شدم…

دانلود رمان سفر بی پایان (جلد اول) اثر نرگس نعمت زاده – pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان چون آب در آبگینه  ر pdf

دانلود رمان چون آب در آبگینه ر pdf بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان چون آب در آبگینه از راز.س با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

عشق و علاقه ی تندر به لیلی بر هیچکس پوشیده نیست. اما لیلی از این عشق سر باز می زند و کسی دیگر را جایگزین تندر می کند. تندر برای برگرداندن عشق خود، رقیب را از میدان به در می کند، که به قیمت زندگی کسی تمام می شود…

خلاصه رمان چون آب در آبگینه

آرزو فنجان چای را مقابلش می گذارد: الان پات خوبه؟! صاعقه روبرویش روی مبل می نشیند: مامان دارین خیلی لوسش میکنین . یه تندر برای لوس کردنش کافیه دیگه… هیچیش نیست بابا… سر و مر و گنده نشسته اینجا… نعیمه دستمال را به بینی اش می کشد: مادر نشدی که بفهمی صاعقه جان! درد داره وقتی می فهمی خار تو پای بچه ات رفته. صاعقه نچی کرده و به لیلی خیره می شود. دخترعموی عزیز دردانه اش را چندان دوست ندارد. در نظرش لیلی لوس ترین شخصیتیست که در تمام زندگی اش دیده است.

برادر دیوانه اش هم واله و شیدای این دخترک لوس و ننر… کمتر کسی ست که نداند، لیلی برای برادرش یعنی زندگی… یعنی لیلی آخ بگوید و برادرش بمیرد. آهی می کشد و لیلی زبان درازی می کند: حسود نباش صاعقه! لب هایش را کش داده و برمی خیزد: من میرم تو اتاقم.. مامان یادت نره ساعت دوازده داداشم و بیدار کنی. قراره بره بیمارستان. لیلی با دور شدنش لبخند می زند. فکری به ذهنش خطور کرده و به همین دلیل گوشی را از جیب مانتویش بیرون می آورد و  صفحه ی پیامک را باز می کند. نام مهدی با حروف

لاتین خودنمایی می کند. روی کیبورد یادداشت می کند: امروز بیمارستانی نه؟ نعیمه و آرزو مشغول صحبت های همیشگیشان شده اند. زن عمویش نگران پدر پیرش است. با گذشت چند دقیقه که مدام گوشی اش را بررسی می کند، بالاخره پاسخی می رسد: هستم جانم. امری داری؟ خوشحال یادداشت می کند: میام بیمارستان. میبین مت… منتظرم باش. چند شکلک قلب پاسخش است. از جا بلند می شود. دستش را به دیوار گرفته و خود را به سمت سرویس می کشد. نعمیه به دنبالش برمی خیزد: کجا میری لی لی مادر با این پا…

دانلود رمان چون آب در آبگینه ر pdf بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان تقلب از F_javid – نگارش قوی

دانلود رمان تقلب از F_javid – نگارش قوی بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان تقلب از F_javid با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

در مورد دختر شاد و سرزنده ای به اسم نادیا هست که همه نانادی صداش میکنن و خدای تقلبه. کل چهار سال دبیرستان رو با تقلب به انتها رسونده و دریای راه های تقلبه و انقدر حرفه ای که تا به حال سابقه تقلب گرفتنه ازش رو هیچ بنی بشری به چشم ندیده اما از بد روزگار بالاخره دستش برا یه نفر رو میشه و این سراغاز یه تنفر عمیق و شاید در انتها عشقی بزرگ و پر از تجربه های ریز و درشتی که بالاخره ببینیم نقلب توانگر کند مرد را یا نکند!!

خلاصه رمان تقلب

قیام ناگهانی کلاس و فروکش کردن صداها ناخوداگاه نگاه نانادی رو به سمت رو به رو و روی صورت مانی یا به عبارت بهتر استاد گرامی با او اخم عمیق همیشگیش ثابت می کنه و طبق معمول نیش نانادی رو باز می کنه و باز طبق معمول نگاه جدی و خشمگین مانی روی صورتش نیت رو ناگهانی می بنده. راد هستم ، مانی راد ، دکترای حقوق از دانشگاه… فرانسه، این ترم رو در خدمت شما هستم با واحد درسی مقدمه علم حقوق ، قبل از هر چیز ورودتون رو به این دانشگاه تبریک می گم و براتون آرزوی موفقیت دارم. کلاس مقررات خاصی داره که عدول از اون ها مصادف با خروج شم ، از کلاس کسی بعد

از من حق داخل شدن به کلاس رو نداره، خنده و شوخی بی جا سر کلاس ممنوع، حرف زدن با تلفن سر کلاس ممنوع، صدای تلفناتون رو سر کلاس قطع می کنین، در ضمن هر کس تمایلی به حضور در کلاس نداشته باشه از نظر من مشکلی نیست و ترجیح می دم سر کلاس حاضر نشه تا بخواد کلاس رو از نظم خودش خارج کنه. ” اوف پر رو. حالا همچین رو من زوم کرده انگار فقط من یه نفر تو این کلاسم، جو گیر، بابا فهمیدیم جذبه، برات دارم آقا مانی، آی حالتو بگیرم من لبخند جذابش رو روی صورت مانی زوم می کنه و با قیافه ای که مطمئنه حرص مانی رو در خواهد آورد رو به مانی تقریبا بین کلامش می پره.

-استاد اونوقت غیبتش چی میشه؟ شما حاضر میزنین یا ح.. آخ.. بابک با صدایی عصبی و خیلی آروم و نگاهی خشمگین رو به نانادی می گه: -شیش، ساکت شو دختر. -خبرت حالا چرا لگد می زنی، حرف بدی نزدم که -خانوم محترم می تونید کلا سر کلاس نباید شما. من براتون حضور خواهم زد. حالا هم یا از کلاس برین بیرون یا سکوت کنید و نظم کلاس رو رعایت کنید… خوب یه برگ کاغذ بردارید و از انتهای کلاس شروع کنید به نوشتن اسامیتون و بدین به من و اما می ریم سر درس، مقدمه علم حقوق یکی از اصلی ترین و پایه ای ترین دروستون هست که می تونه کمک خیلی بزرگی باشه براتون در فهم دروس…

دانلود رمان تقلب از F_javid – نگارش قوی بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان دایره دوستی از ابی جیمینز – pdf

دانلود رمان دایره دوستی از ابی جیمینز – pdf رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان دایره دوستی از ابی جیمینز با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

کریستن پترسون اهل ننه من غریبم بازی نیست، تا دم مرگ برای دوستانش می‌جنگد و برای پسرانی که این را درک نمی‌کردن هم جایی در زندگی‌اش ندارد. علاوه بر این‌ها راز بزرگی هم دارد: یک جراحی پزشکی ضروری که باعث می‌شود بچه‌دار شدنش غیرممکن شود. برنامه ریزی‌های ازدواج دوست صمیمی‌اش برای کریستن حسی تلخ و شیرین در بر دارد. مخصوصاً وقتی با بهترین مرد دنیا جاش کاپلند آشنا می‌شود…

خلاصه رمان دایره دوستی

حینی که چراغ راهنمایی و رانندگی قرمز بود، به پیام روی صفحه ی گوشی خیره شدم. سلست: برام مهم نیست، جاش. مرده شورت ببرن! در حالی که تلفن را روی صندلی کمک راننده پرت می کردم، زیر لبی گفتم: خدا لعنتش کنه. می دانستم همچین کاری می کند. می دانستم دستم را توی پوست گردو می گذارد. لعنتی! تمام اسباب و اثاثیه خانه را به او واگذار کردم، و تنها چیزی که ازش خواستم این بود که نیمی از هزینه صورتحساب لاز را پرداخت کند.

نیمی از ارزش سه هزار دلاری لوازمی که من به فروختنشان، سخاوتمندانه به اون بخشیدم، حتی با وجود این که کارت عضویت و وجه پرداختی نیز به نام خود من است. و البته، در تمام این ماجرا، یک جورهایی من آن عوضی ای بودم که سه ماه بعد از به هم زدنمان، ایالت را به خاطر شغلی جدید ترک کرد. با سند و مدرک می دانستم که الان با یک یارویی به اسم برد رابطه دارد. امیدوار بودم برد از گاز سامسونگ ضدزنگ دو آونه ام لذت ببرد…

دانلود رمان دایره دوستی از ابی جیمینز – pdf رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان کافه نادری بدون سانسور

دانلود رمان کافه نادری بدون سانسور بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان کافه نادری از رضا قیصریه با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

شرح زندگی سه شخصیت با نام‌های مفتون، تینوش و فتاح است. تینوش همسر مفتون بوده و شغل او طراح لباس است، مفتون روزنامه‌نگار خبره و فتاح یک نویسنده در حال رشد در دهه ۶۰ بود…

خلاصه رمان کافه نادری

سوز سرمای فوریه حتی از لای در کافه های میدان اشتاخوس مونیخ به داخل می خزید. در کنار خیابان ، مردی در لباس دلقک ایستاده بود میان دو دختر زیبا ، با کلاه گیس خرمایی رنگ و دامن های گشاد چین دار و آرایشی نسبتاً غلیظ، که سبز چشم هایشان را درخشنده تر می کرد، انگار از ضیافت دربارهای قرن هفدهم بیرون آمده اند. اندکی بعد ماشین بنزی تابناک زیر روشنایی خیابان جلوی آن ها ترمز کرد و جوانی از در جلو پیاده شد؛ شنل آبی رنگ بر دوش داشت و نقاب سپاهی بر روی چشم ها که موی صاف و طلایی اش روی آن سرازیر بود، بطری آبمیوه را در یک دست گرفته بود و در دست دیگر

لیوانی دم باریک، دخترها از لیوان نوشیدند، خندیدند و مرد جوان بوسیدشان و دلقک با حرکات چشم و لب چهره غم زده ای گرفت. جوان لیوان را پر کرد و به او داد. دلقک نوشید و بعد با تکانی که به بدن خود داد خوشحالی اش را نشان داد. از رهگذرها چند نفری خندیدند. ته مانده بطری را مردی مو نقره ای، که پشت فرمان نشسته بود، یک نفس سرکشید. دخترها و دلقک عقب ماشین نشستند و جوان موطلایی سر جایش نشست و ماشین به راه افتاد. و مفتون به منصور فتاح که از پشت شیشه مشرف به خیابان کافه صحنه را تماشا می کرد گفت: « ماه کارناوال است. چند روزی است شروع

شده خوب موقعی آمده ای». حرف زدند، نوشیدند، خوردند، بعد باز نوشیدند، حرف زدند و نوشیدند، تا این که مفتون به فتاح گفت: «اگه بخوام از جام بلند شم کمکم میکنی؟» بر خلاف تصور فتاح، این مفتون بود که نمی خواست در مونیخ بماند و در واقع تینوش بود که او را به آن جا کشانده بود. و او آمده بود شاید به خاطر تینوش زیاد نه، اما به خاطر نگار سه ساله و آتوسای دوساله اش سوش در پاریس دنبال طراحی لباس رفته بود، بعد هم در تولیدی پوشاک کاروسل استخدام شده بود. در کارش موفق بود، مخصوصا بخاطر بعضی از طرح های جلیقه و دامنش که از روی لباس های سنتی عشایر ایران روبرداری شده بود…

دانلود رمان کافه نادری بدون سانسور بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان افق های تاریک از لیلا_م – به صورت رایگان

دانلود رمان افق های تاریک از لیلا_م – به صورت رایگان pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان افق های تاریک از لیلا_م با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

پوپک آموزگار موفقیه که از مادرش نگهداری میکنه.. زهراسادات مادر پوپک، آلزایمر گرفته ولی مدام از خاطره ای قدیمی میگه که باعث پریشونی پوپک و خواهر و برادراش شده.. خاطره ای که مربوط به اشرف خانوم همسایه قدیمی کوچه بچگیشونه و سال هاست ارتباطی باهاش ندارن.. حالِ زهراسادات بعد از شنیدن خبر مرگ اشرف خانوم بدتر میشه طوریکه پوپک تصمیم‌ میگیره پرده از راز این خاطره برداره، غافل از اینکه اشرف خانوم راز این جدایی رو قبل از مرگش به پسر ارشدش مسعود گفته و حالا مسعود به پوپک نزدیک شده تا…

خلاصه رمان افق های تاریک

در اتاق مافوقش را بست و نفس راحت کشید، به سادگی با یک ماه مرخصی موافقت کرده بود. فکرش به اندازه ای درگیر شده بود که تمرکزی برای انجام کارهای همیشگی اش نداشت، شده بود موقع چای دم کردن آب از سر قوری یا فلاسک سرریزد کند، انگشت پایش بسوزد و بعد متوجه بشود که،حواسش به مقدار آب و گنجایش قوری نبوده. همین دلیل نمی توانست ریسک کند، کارش توجه و دقت زیادی می طلبید و نمی خواست سالها کار کردن بی عیب و نقص را زیر سؤال ببرد. کیان از ته راهرو دیدش و به سمتش آمد، خستگی و بی خوابی از فاصله دور هم مشخص بود.

با کیان هم درمورد مرخصی گرفتن حرفی نزده بود… احوال کارآگاه سیادت چطوره؟ خسته به روی کیان لبخند زد: پرسیدن داره؟ دست کیان را فشرد: کی برگشتی؟ تازه از انبار میام، محموله رو تحویل دادیم و من برگشتم اداره تا گزارش بدم. دو تا ماشین لوازم خانگی بود از قهوه ساز گرفته تا یخچال های ساید بای ساید… مشکلی که نداشتی؟ درگیری و… نه. تازه کار بودند. بی دردسر. کیان صدایش را آهسته کرد: بل بشویی بود اونجا. برای تأکید پرسید: انبار؟! چی شده بود؟ همون بخور بخورهای همیشگی و تعلیق و تنبیه، محموله هایی که

برای انهدام می رفته دزدی شده. نه کیان اسمی برد نه خودش مشتاق دانستن بود. متاسف تکان داد: باز هم!! یه مشت جنس تاریخ مصرف سر گذشته به چه دردی می خوره… همه اش که جنس تاریخ مصرف گذشته نبوده. کسی که این کار و می کنه از قبل به بعدش فکر کرده، تاریخ جدید می زنن و الباقی ماجرا. حوصله نداشت در مورد جزییات حرف بزند، هرچند قبلاً هم خیلی کنجکاوی نمی کرد، کار خودش را انجام می داد و تمام، انجام وظیفه و داشتن یک پرونده پاک برایش کافی بود. هر کسی این کار را کرده بود خیلی زود سر زبان ها می افتاد…

دانلود رمان افق های تاریک از لیلا_م – به صورت رایگان pdf رایگان بدون سانسور

موضوعات
درباره سایت
جواهری
جواهری رمان وبسایت اصلی دانلود رمان رایگان ایران
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " جواهری " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.