دانلود رمان تکرار آغوش اثر مریم پیروند – pdf

دانلود رمان تکرار آغوش اثر مریم پیروند – pdf pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان تکرار آغوش از مریم پیوند با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

عسل دختر زیبایی که بخاطر هزینه‌ی درمان مادرش مجبور میشه رحمش رو به زن و شوهر جوونی که تو همسایگیشون هستن اجاره بده اما بعد از مدتی زندگی با امیرسام هر دو عاشق هم میشن ولی عسل حاضر نیست با وجود همسر اول امیرسام این عاشقی رو باهاش تجربه کنه اما سام کاری میکنه که…

خلاصه رمان تکرار آغوش

از پله ها پایین رفتم، عادت نداشتم هیچ وقت با آسانسور این مسافت رو طی کنم، مگر این که در مواقع ضروری… طبق معمول صدای جیغ و فریاد گلاره و شوهرش صدای امیرسام رو شنیدم. هر روز که می خواستم برم سرکار باید اوقاتم با این دیدار کوتاهشون تلخ میشد.دیگه حسی بهش نداشتم، کلاً گذشته رو فراموش کرده بودم. اما مطمئن بودم اومدن امیرسام و زنش به واحد پایین ساختمان محل زندگی ما بی دلیل و تصادفی نبوده…

نمی دونم از کجا فهمیده بود که من از شوهرم طلاق گرفتم و هر روز با یک بهونه جدید از قبض خانه گرفته تا حرف سرایدار و رفت و اومد کردن مهمان‌ هامون و دیدن رامین که بیشتر وقت ها به منزل ما می اومد و امیرسام رو کلافه می کرد. که با رویی زیاد می پرسید: ” این مرد کیه که هر دقیقه بلند میشه میاد اینجا؟ شما هم که کم نمی ذاری براش و همش کنارش می نشینی ” وقتی این جوری با اخم و جدیت حرف میزد تنها یک جواب بهش می دادم: ” به تو ربطی نداره تو حق دخالت تو مسائل شخصیه منو نداری”

ولی انگار نه انگار من در مورد حرف هاش مخالفت می کردم چون هر رو  با همین بهونه ها سر راهم سبز میشد تا خاطرات گذشته و افکارش رو برام ردیف کنه. از پیچ راهرو که پایین اومدم صداهاشون واضح تر به گوشم رسید، صدای پایین رفتن کسی رو از پله ها شنیدم و جیغ گلاره که ظاهرا با عجله پشت سر امیرسام می رفت و با ناز می گفت: -اه وایسا امیرسام تو چرا انقدر عجله داری شانس من؟ -اه و کوفت گلاره برو بالا دیرم شد… مگه نگفتی خرید کنم تو این لیست هر خرت و پرتی نوشتی می خرم دیگه…

دانلود رمان تکرار آغوش اثر مریم پیروند – pdf pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان قلب سوخته اثر مریم پیروند – به صورت رایگان

دانلود رمان قلب سوخته اثر مریم پیروند – به صورت رایگان بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان قلب سوخته از مریم پیروند با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

کاوه پسر سرد و مغروری که توی حادثه‌ی آتیش سوزی، دختر عموش رو که چهارده‌ سال از خودش کوچیکتره نجات میده، اما پوست بدنش توی اون حادثه می‌سوزه و همه معتقدن قلبش هم توی آتیش سوخته و به عاشقانه‌های صدفی که اونو از بچگی بزرگ کرده اعتنایی نمی‌کنه… چون یه حس پدرانه به صدف داره و رفتارهای صدف رو ناشی از وابستگی و جبرانِ محبتش می‌بینه، در حالی که درون قلبِ خودش برای این موجودِ شیطون چیزهایی هست که خلافشون رو به صدف نشون میده…

خلاصه رمان قلب سوخته

اون روز برای دیدنِ اولین مشتریم بعد از ماه ها، سر از پا نمی شناختم… تند تند کارهای خونه رو انجام دادم برای ناهار مواد کتلتو آماده کردم تا قبل از اومدنش، سرخشون کنم و بعد از اونم رفتم توی اتاقش و رختِ کثیف هاش رو از توی سبد برداشتم تا بشورمشون… بی بی بعد از رفتن کاوه رفته بود سر کوچه و سبزی خوردن تازه خرید و خودش رو با پاک کردن اونا مشغول کرد، اما تمام مدت زیر چشمی منو می‌پایید. فکر میکرد بخاطر رفتارهای صبح کاوه، الان با عصبانیت میرم توی اتاقم بست می شینم و دست به سیاه و سفید نمی زنم این قهر کردن ها

و ناز و اداها برای دخترهایی هست که زیر سایه پدر و مادرشون با لطف و محبت زیادی بزرگ میشن، نه من که از همون کوچیکی با زمزمه های نفرت بار اطرافیانم بزرگ شدم و سعی کردم خودم رو به اون راه بزنم تا نفهمن متوجه نگاه ها و رفتارهاشون شدم. خونه رو که گردگیری و تمیز کردم دیگه کاری برای انجام دادن داخل خونه نداشتم فقط مونده بود شستن حیاط… رو به بیبی که هم سبزی ها رو آروم پاک می کرد و هم در حال تماشای سریالی از آی فیلم بود گفتم: من میرم حیاط و بشورم مثل همیشه بهم تذکر داد: چادر سرت کن باز این بچه سر نرسه

بت گیر بده. باشه ی زورکی گفتم و تنهاش گذاشتم.. صندل ها رو پوشیدم و چادر گلدار روی بند رو همین طوری روی سرم انداختم تا اگه کسی از پشت بوم های اطراف به خونه مون اشراف داره مشکل ظاهری نداشته باشم. البته که برام مهم ،نبود اینا امر و نهی های آقا هستن و یکبار که با تیشرت و شلوارکی به حیاط اومدم تا حیاط رو بشورم اون سر رسید و بخاطر لباسم به جوری سرم داد زد که قالب تهی کردم و از اون موقع به بعد تا مدت ها که پامو به حیاط میذاشتم رعب و وحشتِ سروصداهاش همچنان تنم رو می لرزوند. همیشه لذت بخش ترین کار خونه برام….

دانلود رمان قلب سوخته اثر مریم پیروند – به صورت رایگان بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان شروع دیوانگی pdf

دانلود رمان شروع دیوانگی pdf pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان شروع دیوانگی از مریم پیروند با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

شیما دختری آروم و مهربونه که در نوجوانی به نامزدی پسرعمه‌ اش سجاد در اومده، درست توی یه مهمونی عجیب‌ و غریب که با سجاد همراه میشه، با دوستای نزدیک سجاد هم آشنا میشه. بین اونا با سامیار ملاقات می کنه، پسری که زیاده از حد رُک‌ و پرروئه و زبون تندی داره و باعث میشه شیما ناخواسته وارد دنیای مرموزش بشه بدون اینکه بفهمه سامی چه جور آدمیه و شغلش چیه…

خلاصه رمان شروع دیوانگی

از ماشین پیاده شدم. هوای تیرماه بشدت گرم بود. نگاهم رفت به باغ بزرگی که اطرافم رو پوشیده و از لابه لاش صدای آهنگ و سور و سات جیغ و شادی همه جارو فرا گرفته بود. سجاد با ادای قر و رقص ریزی که بخاطر شنیدن آهنگ بهش دست داده بود از ماشین پیاده شد. از همین حالا کرم های درونش رو شکوفا کرد. -ببین چه جایی آوردمت دخی، الان کف میکنی. -مطمئن نیستم. تمسخرآمیز نگاهم کرد و گفت: -قول دادی، قولت یادت نره. آهی کشیدم و گفتم:

-فقط خدا کنه اونقدر مسخره نباشن که از قولم پشیمون بشم. چشمم به استخر بزرگ توی باغ افتاد و هزار فکر توی سرم نشست. اولین بار بود همچین جایی میومدم ولی اونقدری به سجاد اعتماد داشتم که چشم بسته پیشنهادش رو قبول کردم. اما چشم غره ای به نیش بازش رفتم و گفتم: دیسکو، پول پارتی، شیطان پرستای عجیب غریب، دیگه چی ؟ واقعا دوستات همچین آدمایین؟ کلافه گفت: -آه، قرار شد بحث نکنیا. اگه پشیمون شدی برگردیم. سرم رو با تاسف تکون دادم :

– بابام بفهمه از وسط دو شقه ت میکنه. خندید و جلو اومد و آرنج دستش رو مقابلم گرفت و گفت: -اولا این به بزم دوستانه ست، دور هم جمع شدیم خوش بگذرونیم، دوما رفتیم داخل مثل خنگا رفتار نکنی چرت و پرت بگی فکر کنن از پشت کوه اومدی یا قپونی اومده تو بساطشون. همیشه همین بود رک گو و بی پروا. با حرص به ضربه ی ریز زدم به سرش. -تو حواست به خودت باشه اونجا خودتو گم نکنی تریپ دیگه ای برداری. با هم رفتیم سمت در چوبی که قسمت ورودی بود…

دانلود رمان شروع دیوانگی pdf pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان خوشه گندم اثر مریم پیروند – pdf

دانلود رمان خوشه گندم اثر مریم پیروند – pdf pdf بدون سانسور

دانلود رمان خوشه گندم از مریم پیروند با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

گندم دختری که توی بچگی هم‌ بازی‌هاش دو برادر بودن. دوبرادر که یکیش شر و شیطون بود و اون یکی تخس و مغرور که مدام اشک گندم رو در می‌آورد. شونزده‌ سال از اون روزها گذشته و گندم با کوله‌ باری از خاطره و عشق به دورانِ بچگیش، برگشته پیش هم‌ بازی‌هاش و کنارشون یه خونه گرفته. ولی بعد میفهمه مهرادی که تمام این سال‌ها بهش فکر می‌کرده، نامزد داره اما مهرسام همیشه مشتاقِ اومدنش بوده… این در حالیه که مهراد و گندم هر دو پزشکی خوندن و به صورت تصادفی توی یه بیمارستان کنار هم مشغول به کار میشن…

خلاصه رمان خوشه گندم

از پل هها که پایین آمدم قدم گذاشتم توی سالن و گَرد امید و نوی د روزهای خو ش آینده روی سرم پاشیده شد. آرام قدم برداشتم و به این فکر کردم دوباره برگشتم به جایی که روزگاری زادگاه من بود و سالها به خاطر تحصیل از خاک و دیارم دور مانده بودم.  هوای اردیبهشتماه را حتی پشت این درهای بسته و فضای گرفته نفس کشیدم. لهله میزدم برای استشمام بوی شهرم… هوای روزهایی که توی باغ خان همان با جوجه های رنگیم و عروسک هایم بازی میکردم. چشمانم برای پیدا کردن شخص خاصی توی سالن چرخیدند.
بابا گفته بود با عمو رضا هماهنگ کرده و به محض نشستن پروازم دنبالم می آید. نگاهم را دور تا دور سالن و شیشه چرخاندم و بالاخره دیدمش. پشت شیشه با تابلوی اسم من ایستاده بود. ” گندم معتمد” صورتش را ا ز این فاصله نمیدیدم ولی احتمال می دادم عمو رضا باشد که به دنبالم آمده است. دوست دیرینه ی بابا، که زمانی با هم حسابی مچ و عیاق بودند. البته الان هم رفاقتشان به شور و صمیمیت همان سال ها مانده بود. چرا که بابا میان این همه فامیل و دوست و آشنای نزدیک، سفارشم را به عمو رضا کرده تا هوایم را داشته باشد…

دانلود رمان خوشه گندم اثر مریم پیروند – pdf pdf بدون سانسور

دانلود رمان عشوه گر (جلد اول) اثر مریم پیروند – به صورت رایگان

دانلود رمان عشوه گر (جلد اول) اثر مریم پیروند – به صورت رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان عشوه گر (جلد اول) از مریم پیروند با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

آوا زنی سی و دو ساله که برای انتقام گرفتن از شوهرِ سابقش و دوست دختر شوهرش، به برادر اون دختر نزدیک میشه که چهار سال از خودش کوچیکتره، هر دو با هم وارد یه رابطه‌ی عمیق و احساسی میشن و آوا درست زمانی که یزدان رو شیفته‌ی خودش میکنه و انتقامش رو میگیره، تصمیم میگیره از کشور خارج بشه ولی با بارداری یهوییش از یزدان…

خلاصه رمان عشوه گر

وسایل رو که خریدم سریع در بست گرفتم و رفتم خونه. اما حرصی که منو در برگرفته بود محال بود با این کارِ کوچیک خاموش بشه. کلید انداختم توی در و مثل وقتایی که در گیر عصبانیت شدیدی میشدم شروع کردم به غرغر کردن و وارد خونه شدم. خداروشکر که امشب بچه ها خونه نبودن و گرنه برای این دیوونگی و عصبانیت چه فکرایی می کردن! شال و مانتوم رو درآوردم و روی مبل انداختم. آدم شلخته ای نبودم اما امشب فرق داشت. امشبِ لعنتی منو سوزونده بود. با این حال و عصبانیت حتی تحمل خودم رو هم نداشتم چه برسه به لباس هام و رعایت نظم و انضباط.

شلوار جینم رو هم از پام بیرون کشیدم و همونجا غنچه کرده روی زمین گذاشتمش. صندل هام رو از کنار اتاق خوابم پوشیدم و رفتم، با چه دلی، با چه ضجه ای رنگ مشکی پر کلاغی رو درست کردم و زدم روی موهام. اشک با قدرت کاسه ی چشمم رو پر کرد. من آدمی نبودم که زیرِ بار حرف زور برم و چیزای مورد علاقه ام رو به خاطر حرفِ دیگران سرکوب کنم، اما شرایطم مثل همیشه نبود. باید بفهمه حرف هاش امشب خیلی برام گرون تموم شدن. خدا میدونه چقدر رنگ بلوند موهام رو دوست داشتم. اما باید یه جوری این مردک دهن غار رو سر جاش بنشونم تا شک و شبه هاش ازم کمتر بشه.

همین آدمای کودن و احمقن که شخصیت دیگران رو از روی ظاهر تعریف میکنن! با اینکه هیچوقت دید خوبی نسبت به ظاهر خودش و برادرش ندارم، مخصوصا با پرسینگ ها و نقش و نگاری که روی بدناشون تتو کردن و حتی انداختن گوشواره توی گوششون یا تیپ و ظاهری که نمیشه اسمش رو گذاشت مُد، اما قضاوت نادرستی در موردشون نداشتم. برای من بیان آدم ها و طرز فکر و ایده های جالبشونه که مهمه و نشون میده اون شخص چقدر کامل و پخته ست! هر چند نگاه هیز یزدان و یوسف و همینطور حرف هاشون نشون دهنده ی شخصیت و انسانیتشون بوده! صدای زنگ در میون غرغرها و…

دانلود رمان عشوه گر (جلد اول) اثر مریم پیروند – به صورت رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان سیاه نمایی اثر مریم پیروند – به صورت رایگان

دانلود رمان سیاه نمایی اثر مریم پیروند – به صورت رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان سیاه نمایی از مریم پیروند با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

الوند پسری که حاصل یه ارتباط نامشروعه و چون همه اقوامِ پدرش بهش لقب بد دادن، سال‌هاست خانواده‌شو ترک کرده و برای خودش یه زندگی عجیب و پرماجرا درست کرده، زندگی که پر از آدم‌های جورواجور با شغل و سیاست‌ های کثیفه… توی کارهاش از یکی رقیب‌های بزرگش ضربه می‌خوره و سعی می‌کنه برای تلافیِ کارش، به تک دخترِ اون شخص نزدیک بشه، دختری که از چند و چونِ کارهای باباش اطلاع داره و حاضره برای نجات جونش، حتی خودشو قربانی کنه…

خلاصه رمان سیاه نمایی

چشم غره ای به مراد رفت و وارد اتاق شد. سریع پالتو و شالش رو در آورد و به نگاهم لبخند دلبرانه ای زد. برو مراد… درم ببند… بعش اشاره کردم. از خودت پذیرایی کن تا تماسم تموم بشه… بگو محسن….باز این گنه رو گفتی بیاد…کنار میام….. تو بگو…زخم بازوت هنوز خوب نشده میخوای به این سرعت شروع کنی؟ بذار حداقل به چند روزی بگذره خونی که از دست دادی جبران بشه بعد…تو حرفتو بزن…

کارت نباشه…همزمان نگاهم به تینا بود که لیوان باقی مونده ی شربتم رو برداشت و با مزه کردنش به طرفم اومد…..یه لباس سفید به تن داشت و به خودش رسیده بود. همونطور که انتظارشو دختره در موردت به باباش گفته… خبر چینمون خبر رسونده در موردت تحقیق کردن.
لبخندی زدم و به تینا اشاره کردم نگاه های مزاحمش رو  دور بندازه تا با نگاه کردن بهش حواسم پرت نشه…خب؟ نتیجه ؟

این چند روز در مورد سورن پوپکی تحقیق کردن و همون چیزهایی دستگیرشون شده که خودت میخواستی… یه پسر دانشجو که برای تحقیقاتش اومده ایران و پدرش تو لندن یه نمایشگاه بزرگ فرش داره… پس حالا که خیالش راحت شده میتونم قدم بعدیم رو بردارم… نگاهی به گردنبندش انداختم و لبخند زدم. همون شب فهمیدم دخترش نشناختم … تا اسممو پرسید مطمئن شدم واسه چی میخواد محسن اهو می گفت و ادامه داد:

دانلود رمان سیاه نمایی اثر مریم پیروند – به صورت رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان معجون (جلد اول) اثر مریم پیروند – به صورت رایگان

دانلود رمان معجون (جلد اول) اثر مریم پیروند – به صورت رایگان رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان معجون از مریم پیروند با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

بهار دختر ۱۴ ساله ای که برای آزادیه تنها سرپناهش “برادرش” از زندان از پسر عموی ناتنیش کمک میخواد اما کیان سی و دو ساله سخت عاشق بهارِ وبرای این کمکش شرط همخونگی رو میذاره که بهار مجبور میشه …

خلاصه رمان معجون

مثل یه برگ خشکیده ، مثل یه دریای سراب ، مثل انتظاری سخت برای هیاهویی جنجالی ، مثل آواز پرنده ای تنها و اسیر در قفس ، مثل باد زوزه کش پاییزی و مثل غروب دلگیر و دل مرده ی جمعه به آینه ی روبروم خیره شدم . دلم فقط کمی تپیدن می خواست ، تپیدن از نوع واقعی و حقیقتی نو . دلم کمی جوشش می خواست، جوششی شیرین با دمی از امید و وصال .

دلم کمی هیاهو می خواست، رقصیدن می خواست، کمی هوس بچه بازی با معجون دلگرم کننده ش می خواست، معجونی که برای من قدرت و بقای عمرمه، معجون زندگی. معجون دیوانگی، معجون دلداگی و شور و اشتیاق، معجون نفس کشیدن و معجون عشق … درون آینه به صورتم نگاه کردم به زیبایی که از مادرم به ارث بره بودم. پوزخندی گوشه ی لبم جای گرفت…

دانلود رمان معجون (جلد اول) اثر مریم پیروند – به صورت رایگان رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان عشوه گر (جلد دوم) pdf

دانلود رمان عشوه گر (جلد دوم) pdf بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان عشوه گر (جلد دوم) از مریم پیروند با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

رمان عشوه گر ۲ به قلم مریم پیروند، فصل اول عشوه‌گر مربوط به داستان یزدان و آوا بود که بعد از چالش‌های زیادی بالاخره به وصال هم در اومدن اما فصل دوم، یوسفی که برادرِ یزدانه و آتنایی که دختر شونزده‌ی ساله‌ی آواست و ناخواسته در جشن عقد مادرش عاشق…

خلاصه رمان عشوه گر

بوی غذای خوش طعم و عطری فضای خونه رو پر کرده بود. از پله ها پا یین رفتم. آوا طبق معمول با سروصداهاش سعی داشت نظم خونه رو برقرار کنه. – پویا پاشو یه سر به کتابات بزن. اون پلی استیشن اگه زبون داشت تا حالا جیغش دراومده بود. یکم بذارش زمین. – می رم مامان. درسام زیاد نیستن شب کامل شون می کنم. -هی میگی شب، پاشو الان کاملشون کن. وای آرامش تمام خونه رو گند زدی، یکم مراعات کن مادر. از صبح تا شب باید خرت و پرتای تورو جمع کنم. – دارم به دخترم غذا می دم مامانی. خب گشنشه. – از صبح تا شب گشنشه یعنی؟ فقط بلده غذا بخوره. هوف، از دست تو یزدان،

همش به فکر خودتی یه ذره کمک کنی به غرور و ابهتت برنمی خوره. یزدان تازه از حموم بیرون اومده بود و داشت حوله رو روی موهاش می کشید.- کم غر بزن رو بچه ها. هم خودتو خسته می کنی هم اینارو. انقدری که تو غر می زنی، بچه ها سرو صدا و شیطنت ندارن. نگاهش به من افتاد. لباس پوشیده داشتم از پله ها پایین می رفتم. اخم ریزی کرد و پرسید: کجا می خوای بری؟ جوابش رو ندادم. اونقدر ازش ناراحت بودم که دوست داشتم یه روز سر فرصت فکش رو پایین بیارم. آوا هم نگاهش به من افتاد. با اسباب بازی هایی که از آرامش جمع کرده بود بی حرف ایستاد و نگاهم کرد.

از آخرین پله هم پایین رفتم. آوا سریع گفت: – ظهر که چیزی نخوردی شام بخور بعد برو. الان میزو میچینم. بند ساعتم رو روی دستم مرتب کردم و با اخم جواب دادم: -نمی خورم. یزدان پوزخندی زد. – بیا عامو بیا ،مثل بچه ی آدم رفتار کن بفهمیم چه مرگته . یکیبه اسب نزن یکی به نعل. – خفه. آوا جا خورد که اینجوری به یزدان توپیدم. اگرچه به بگومگوهای ما عادت داشت ولی مثل همیشه برای دفاع از یزدان پیشقدم شد. – تو چته یوسف؟ این چه طرز حرف زدن با داداشته؟ -به یزدان توپیدم به تو که نگفتم! -وا! معلوم هست چِت شده؟ – به تو چه. مثل لبو قرمز شد و گر گرفته گفت: – خجالت بکش…

دانلود رمان عشوه گر (جلد دوم) pdf بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان منِ تو اثر مریم پیروند – بدون سانسور

دانلود رمان منِ تو اثر مریم پیروند – بدون سانسور رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان منِ تو از مریم پیروند با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

ثمین بخاطر قتلِ غیرعمد پدرِ ارسلان توسط برادرش، رابطه‌ش با ارسلان بهم می‌خوره. این در حالیه که ثمین ازش حامله‌ست و ارسلان میلی برای ادامه‌ی رابطه‌ش با ثمین نداره.‌.. در تکاپوی پیگیری ثمین برای رضایت گرفتن از خانواده‌ی ارسلان، پای برادرِ بزرگتر ارسلان به ماجرا باز میشه و باعث ایجاد یه سری تغییرات توی زندگی ثمین میشه…

خلاصه رمان منِ تو

روز دادگاه بابک بود. اینبار برخلاف گذشته مامان رو گذشته مـ همراه خودمون آورده بودیم. بابا می گفت تحمل اینجور جاها رو نداره میاریم اعصابش خراب میشه تا مدت‌ها میشینه گریه میکنه اما فقط من می دونستم مامان حتی با نیومدنش باز هم اعصابش خراب میشه و هر روز در بدر گوشه ی دنجی می گرده تا گریه ها و دلتنگیش رو اونجا بیرون بریزه. فرهود و جسیکارو سپردم به منصور؛ صبح قبل از راه افتادن مامان بابا بردمشون اونجا و وقتی به منصور تحویلشون می دادم با استقبال گفت: – بعد دادگاه بیاین ،اینجا به مامان میگم ترتیب ناهار بده. اون لحظه اصلا حوصله تعارف و صحبت

بیشتری نداشتم و پشتِ سرِ ماشین آقای مشکیان به طرف دادگستری حرکت کردم. توی سالن انتظار منتظر ایستاده بودیم… مامان هم گه گاهی اشک می ریخت و فین فین می کرد و یا بابا مسئول دلداری دادنش بود یا من و آقای مشکیان هم این وسط چیزی برای آروم شدنش می گفت؛ چیزی مثل امید، مثل نویدی برای بهتر شدن اوضاع. از دور اومدن افرادِ خانواده ی فروهر رو دیدم… حتى ارسلان… قلبم هری فرو ریخت و با هر قدمش قلبم گرم تر تپش کرد. منه لعنتی هنوز نتونستم از تو دل بکنم؛ توی بی معرفتی که هر لحظه از این پرونده میگذره سرد و سردتری میشی. وقتی نزدیک شد، شاید نگاه

منو دید و شایدم به حرمت نون و نمکی که بینمون بوده به رسم ادب به ما سلام کرد و آنا هم همینطور اما، نازخاتون، پر شال مشکیش رو روی سرشونه ش مرتب کرد و با سری بالا برده و شاکی نگاهش رو به هر جایی غیر از ما دوخت. شهروز هم با ادای تمسخر از برادر و خواهرش که به ما سلام کردن زمزمه ای کرد: برین خاک رو کفششونم تمیز کنین، رفتارتون تاسف داره واقعا! ارسلان تیز نگاهش کرد اما چیزی نگفت و دوباره نگاهش رو به در اتاقی دوخت که همه برای داخل رفتن ثانیه هارو دور می زدیم. داشتم از پشت نگاهش می‌کردم لباس‌های مشکیش طوری توی تنش خوش نشسته بودن انگار مخصوص قاب تنش هستن…

دانلود رمان منِ تو اثر مریم پیروند – بدون سانسور رایگان pdf بدون سانسور

موضوعات
درباره سایت
جواهری
جواهری رمان وبسایت اصلی دانلود رمان رایگان ایران
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " جواهری " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.