دانلود رمان ظهور تریبل ها (جلد دوم) اثر Ava20 – بدون سانسور

دانلود رمان ظهور تریبل ها (جلد دوم) اثر Ava20 – بدون سانسور pdf بدون سانسور

دانلود رمان ظهور تریبل ها (جلد دوم) از Ava20 با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

سالها گذشت و گذشت تا رسید به زمانى که دوقلو ها بزرگ شدن، بدون مادر و بدون پدر ، مثه یه انسان معمولى! اما! این دوقلو ها از تغییراتى که وجودشون کرده و میکنه! متعجبن! و این باعث میشه برن دنبال اینکه چرا الکى زخمى میشن! یا چرا همیشه احساس میکنن دور برشون آدمایى هستن که اونا رو زیر نظر دارن! کم کم این دو تا براى فهمیدن حقیقت میفهمن کین و زندگیشون کاملا از هم جدا میشه.

خلاصه رمان ظهور تریبل ها

نور گرم و نوازش دهنده خورشید روى صورت مهتابى و زیبای دخترک نشست ، با غر غر از خواب بیدار شد و دستش را جلوى صورتش گرفت تا نور خورشید بیشتر از این
چشمش را نزند. _اه متنفرم از خورشید! خودش را پایین کشید و از تخت پایین پرید، به اتاق درهم و کثیفش نگاه کرد، لبخند عمیقى زد و با خود گفت : _نمیدونم چرا همیشه از کثیفى خوشم میاد! بوى لجن و کپک در اتاقش را با لذت بویید و بعد از عوض کردن لباس هایش از اتاقش خارج شد. عمو بهروز و عمو یاشارش روى میز نشسته و مشغول خوردن صبحانه بودند.

با دیدن دخترک لبخند زدند و عمو بهروزش گفت : _ به، اطلس خانوم نفس خودم بیدار شدى؟! بیا صبحانه بدم _صبح بخیر، اره دیگه نمیبینى؟ عمو یاشارش طبق معمول اخم کرد و رو به اطلس گفت: _یه خورده خوش اخلاق باشى چیزى ازت کم نمیشه! عمو بهروزش که اطلس را خیلى دوست داشت گفت: _ولش کن یاشار، دیروز تو دانشگاه دعوا کرد اشکال نداره یه خورده عصبى باشه. یاشار عصبى تر به اطلس که نیشخندى روى لبش بود گفت: _ باز چیکار کردى تو دختر؟! خودش را مظلوم نشان داد.

_هیچى عمو فقط یه دختره رنگ چشامو مسخره کرد منم زدمش، اخه خودت میدونى که به رنگ چشام حساسم! بهروز که از این مورد خسته شده بود گفت: _تو هم اونا رو مسخره کن چرا عین بز وایمیستى نگاش میکنى؟! یاشار تشر زد: _همین چیزا رو یادش دادى که همش دعوا راه میندازه! اطلس خواست حرفى بزند که با صدایى سکوت کرد _صبح بخیر. نشست پشت میز و به پهلوى اطلس سیخونک زد. _باز چیکار کردى شیطون بلا؟! اطلس لبخندى زد و خودش را براى برادرش لوس کرد
_داداشى النازه اذیتم کرد…

دانلود رمان ظهور تریبل ها (جلد دوم) اثر Ava20 – بدون سانسور pdf بدون سانسور

دانلود رمان دنیای درون (جلد سوم) اثر Ava20 –

دانلود رمان دنیای درون (جلد سوم) اثر Ava20 – pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان دنیای درون (جلد سوم) از Ava20 با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

گاهى فشار زندگى به قدرى زیاد می شوند که حتى خواستار فراموشى می شویم، فراموشى هایى که خیلى بهتر از بیاد داشتن هاست، زندگى زیباست، اما زیبایى به اسانى بدست نمى آید و باید بهایى پرداخت کرد همانند زندگى مردى که زیبایى زندگى را بدست اورد و در عوض بیشتر چیزهایى که داشت را از دست داد، شخصیت دوست داشتنى ما از نعمت پدر بودن محروم و به ذلت زندگى در زمین محکوم شد، زمینى که حال بعضى از انسان هایش خونخوارتر و ظالم تر از حیوانند، گاهى زندگى سخت تر از انى میشود که بتوانى کنترلش را در دست بگیرى، باشد که الله پاک هیچکس را رها و لعنت نخواهد کرد.

خلاصه رمان دنیای درون

لجوجانه کیف کوله اش را محکم کوبید روى زمین و گفت: _ من نمیخوام برم، اونجا هیچ جاش شبیه به یه جاى قشنگ براى تعطیلات نیست! کیهان کلافه پیراهن سفیدش را در چمدان انداخت و برگشت. _ استیف دارى اذیتم میکنى، ما فقط براى یکماه داریم میریم اروپا. خود را کوبید روى مبل، صداى مبل بیچاره غژ غژ کنان بلند شد، دست هایش را بهم قفل کرد و به عکس خانوادگى خودشان خیره شد. این را تابستان گذشته در جزایر زیباى هاوایى گرفته بودند.

هرسه خوشحال و شاد به دوربین نگاه می کردند. _ چرا دوباره نمیریم اونجا؟! منظورم جزایر هاواییه، اونجا خونه ریچارد دوستمه. بجاى کیهان، صلحا جواب داد. _عزیزم امسال ما تصمیم گرفتیم بریم اونجا، باید به تصمیم پدر و مادرت احترام بزارى. پاى راستش را کوبید روى زمین و بلند شد، اصلا حوصله نداشت به جاهایى برود که دوستانى ندارد، وارد اتاقش شد و ناچار شروع به جمع کردن لباس هایش کرد، بلوز سیاه و سفیدش را که خیلى دوست داشت برداشت و در کوله اش جا داد.

نگاهش مستقیم به روبه رویش خورد، آینه اى که روى میز دراورش قرار گرفته بود. لباس ها را رها کرد و آرام به طرفش قدم برداشت، روبه روى اینه ایستاد و به صورتش دقیق نگاه کرد، چشمان ابى تیره اش در صورت سفید و روشنش می درخشید، دهنى متناسب با صورتش، صورتش به اندازه یک پسر کم سن و سال بود! شاید تلقین پدر و مادرش بود که همیشه او را یک پسر کم سن و سال می گفتند باعث شده بود او هم باور کند سن کمى دارد. کیهان بزور آخرین کیف را در صندوق عقب جا داد که…

دانلود رمان دنیای درون (جلد سوم) اثر Ava20 – pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان ولهان (جلد اول) از Ava20 – فایل pdf

دانلود رمان ولهان (جلد اول) از Ava20 – فایل pdf pdf بدون سانسور

دانلود رمان رمان ولهان (جلد اول) از Ava20 با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

رمان در مورد یه جنه… یه جن بد که ماموریت هاى خودشو داره مثل همه جن هاى بد با ذکر بِسْم الله زخمى میشه و انسانها رو دوست نداره اما نسبت به انسانها یه حسى غیر از نفرت هم داره اما این حسو نقض میکنه و جوابى بهش نمیده ، قضیه از جایى شروع شد که برادرش کشته میشه و اون مامور میشه بفهمه کیا اونو کشتن تو این راه باعث میشه خیلى اتفاقات براش بیفته و زندگیش به کل تغییر کنه و…

خلاصه رمان ولهان

خودمو بیشتر بهش نزدیک کردم و تو گوشش گفتم _ ولش کن خسته اى الان باید بخوابى زود باش برو سرتو بزار رو بالش نماز نخون چشاشو بست و خمیازه کشید بعد از چند ثانیه دوباره خمیازه کشید و گفت _ اهع ولش کن ظهر باز قضاشو میخونم. لبخند خبیثى روى لبم نشست که با شنیدن ذکر… بِسْم الله الرحمن الرحیم… که پدر این دختر گفت زخم عمیقى نشست روى بازوم نعره زدم و خودمو کشیدم عقب که خوردم زمین چشامو بستم و تالار خونه زوبعه رو تو مغزم تجسم کردم.

وقتى چشامو باز کردم تو حیاط بودم و عارض جلوم بود. (عارض: این نوع جنها برخی از انسانها را مریض می کنند.) اخم کردم و خودمو کنار کشیدم که با صداى مسخره اى خندید _ باز که تو خودتو زخمى کردى؟ خیلى برام جالبه که تو چطورى یه ولهان شدى. _خفه شو تا دق و دلیمو سر تو خالى نکردم عارض. خندید و اومد جلو بازومو کشید _بده ببینمش بازومو کشیدم و گفتم _ ول کن نمیخواد _ آروم باش پسر کاریت ندارم که. با عصبانیت رفتم تو تالار زوبعه روى تخت همیشگیش آراسته نشسته بود.

تا منو دید لبخند زد و گفت _ پسر کوچیک من چطوره بیا جلو کاموس. تنها کسى که با اسم واقعیم صدام میزد زوبعه پدرم بود. دستمو روى بازوم فشار دادم تا دردش کمتر بشه به طرفش رفتم و روبه روش ایستادم. _ ارباب بزرگ زنده باشند با همون صداى کریه و ترسناکش خندید با دستش اشاره کرد برم جلو سرمو پایین انداختم. چند قدمى به جلو برداشتم روبه روش قرار گرفتم _ میبینم که دوباره زخمى شدى. سرمو بیشتر پایین انداختم دستى به صورتش کشید. _ نقض کردن یه آدم از کارى که میخواد بکنه زیاد سخت نیست تو یه ولهانى…

دانلود رمان ولهان (جلد اول) از Ava20 – فایل pdf pdf بدون سانسور

موضوعات
درباره سایت
جواهری
جواهری رمان وبسایت اصلی دانلود رمان رایگان ایران
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " جواهری " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.