دانلود رمان او شاهد بود  ن اثر نیلا.ع – به صورت رایگان

دانلود رمان او شاهد بود ن اثر نیلا.ع – به صورت رایگان رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان او شاهد بود از نازیلا.ع با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

داشتنت از جایی شروع شد که خودم رو بخاطرت تغییر دادم؛ تقابل دختر باحجاب و پسر هوسباز…

رمان او شاهد بود
به پیشنهاد جاوید روی تختی کنار حوضچه نشستیم. مامان و مادر جاوید کنار هم نشستن و من روبه‌روشون و در آخر، جاوید کنار من! از نزدیکی جاوید به خودم، تو خودم مچاله شده بودم که مادرش طبق نقشه‌ی از پیش حساب شده، به بهونه‌ی آب زدن به دست و صورتش، از جا بلند شد و برای تنها نبودنش، مامان رو همراه خودش برد و به این صورت من رو با جاوید تنها گذاشت! -خوشگل شدی! از شنیدن این حرف از زبون جاوید، به سرعت سرم رو به سمتش چرخوندم که با همون سرعت گفت: البته خوشگل بودی، الآن خوشگل‌تر شدی!
نه از خجالت سرخ شدم و نه دلم لرزید! فقط دلم مرگ خواست تا شاید راحت بشم از تحمل این اجبار لعنتی! با اومدن پیشخدمت، جاوید صورتش رو کمی بهم نزدیک‌تر کرد و پرسید: چی میل داری خانوم؟! شنیدن لحن پرمحبتش باز هم من رو به عالم هپروت برد! چیزی مثل “فرقی نمی‌کنه.” زمزمه کردم و جاوید با وجود پیشخدمت، بخاطر همون غیرتی که ازش دم میزد، بیش‌تر از این معطل نکرد و سفارش چهار پرس کباب با مخلفات داد.
با رفتن پیشخدمت، رو به من گفت: از این به بعد وقتی میریم بیرون.
هرچیزی که خودت دوست داشتی انتخاب کن؛ چه غذا، چه لباس و

خلاصه رمان او شاهد بود

به پیشنهاد جاوید روی تختی کنار حوضچه نشستیم. مامان و مادر جاوید کنار هم نشستن و من روبه‌روشون و در آخر، جاوید کنار من! از نزدیکی جاوید به خودم، تو خودم مچاله شده بودم که مادرش طبق نقشه‌ی از پیش حساب شده، به بهونه‌ی آب زدن به دست و صورتش، از جا بلند شد و برای تنها نبودنش، مامان رو همراه خودش برد و به این صورت من رو با جاوید تنها گذاشت! -خوشگل شدی! از شنیدن این حرف از زبون جاوید، به سرعت سرم رو به سمتش چرخوندم که با همون سرعت گفت: البته خوشگل بودی، الآن خوشگل‌تر شدی!
نه از خجالت سرخ شدم و نه دلم لرزید! فقط دلم مرگ خواست تا شاید راحت بشم از تحمل این اجبار لعنتی! با اومدن پیشخدمت، جاوید صورتش رو کمی بهم نزدیک‌تر کرد و پرسید: چی میل داری خانوم؟! شنیدن لحن پرمحبتش باز هم من رو به عالم هپروت برد! چیزی مثل “فرقی نمی‌کنه.” زمزمه کردم و جاوید با وجود پیشخدمت، بخاطر همون غیرتی که ازش دم میزد، بیش‌تر از این معطل نکرد و سفارش چهار پرس کباب با مخلفات داد.
با رفتن پیشخدمت، رو به من گفت: از این به بعد وقتی میریم بیرون.

هرچیزی که خودت دوست داشتی انتخاب کن؛ چه غذا، چه لباس و خلاصه هر چی! نفس عمیقی کشیدم و به خودم جرأت حرف زدن دادم. -یعنی علایق من انقدر مهمه؟! چشم‌های جاوید درخشید. -صد در صد مهمه! ناخودآگاه پوزخند زدم. -واقعاً؟! چه عجیب! اخم‌های جاوید از این حرکتم درهم شد. -کجاش عجیبه؟! برای اولین بار مستقیم به چشم‌هاش زل زدم. -اینکه من الآن این‌جام، عجیب نیست؟! اگه علایق من مهمه، پس نباید الآن اینجا می‌بودم! نگاه جاوید خشمگین شد. -پس کجا باید می‌بودی خانومم؟!…

دانلود رمان او شاهد بود ن اثر نیلا.ع – به صورت رایگان رایگان pdf بدون سانسور

موضوعات
درباره سایت
جواهری
جواهری رمان وبسایت اصلی دانلود رمان رایگان ایران
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " جواهری " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.