دانلود رمان فصل توت ۳ اثر منیر کاظمی – نگارش قوی

دانلود رمان فصل توت ۳ اثر منیر کاظمی – نگارش قوی بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان فصل توت ۳ از منیر کاظمی با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

فیروزه دختر عمه ای داره به اسم سپید که ۱۵ سالشه، سپید تو بچگی مادرشو از دست میده و باباش یه مدت گموگور میشه و سپید یه مدت پیش فیروزه که اونموقع ۸سالش بوده زندگی میکنه واسه همین خیلی دوسش داره سپید که در جریان رابطه میعاد و فیروزس با بچه بازی و حسادت رابطه اینا که داشت دوباره جون میگرفتو به گند میکشه جوری که همه تو لجنه کاراش فرو میرن…

خلاصه رمان فصل توت

موزیک ملایم بود. حتی ولوم آنقدر پایین بود که به زور شنیده می شد. فیروزه برای بار چندم سر جایش جا به جا شد. انگشت میان ابروهایش کشید و دست ها را بهم چسباند. میعاد یکی دو بار زیر چشمی نگاهش کرد. -چیه؟ -هان؟ -چته؟ -هیچی. دلواپس عقب چرخید تا دوباره دایان را در صندلی مخصوصش چک کند. -چرا انقدر نگرانی؟ به میعاد نگاه کرد که به جاده ی رو به رویش زل زده بود. هر چند لحظه به خواهر زاده ی بلوندش که از شیشه های عقب ماشین خودشان آنها را نگاه می کرد لبخند می زد. و برایش دست تکان می داد. -نگران نیستم. نه. -خانم من شما رو حفظم واسه ما لایی نکش. خودش خندید.

فیروزه لبخند زد: -لات شدی. -نزدیک اومدن عماد که میشه میرم تو پوسته ی اصلیم. فیروزه لبخندش عمیق تر شد: -اوهوم. بعد به حلقه اش ور رفت. -خب حالا بگو چرا نگرانی؟ واسه خواستگاری و این صحبتا؟ فیروزه حلقه را چند دور اضافه چرخاند: -نمی دونم. -دقیقا نگرانی کجاشی؟ -نمی دونم خب… نمیدونم برخورد فریبا چطور ممکنه باشه. هنوزم فکر میکنم باید بهش می گفتیم. اینطوری… فکر نمیکنم خوشش بیاد. یا اصلا… برخورد خوبی داشته باشه. -خب دیگه خواسته ی خود عماد بوده. هر چی بشه هم مسئولیتش با خودشه. -اگه برخوردش بد باشه چی؟ -مثلا پا میشه فحش میده؟

-نه…نه خب ممکنه… نمی دونم. فقط خیلی اضطراب دارم. فریبا از اولشم رک بود. دیگه فرهنگ اونور هم که غالب شده. هیچی دیگه. امیدوارم یه چیزی نگه که مامان بابا ناراحت بشن. میعاد آرنج به شیشه تکیه داد. به فیروزه نگاه کرد و لبخند زد: -یجوری حرف میزنه انگار این خواهر بزرگتره اونه. خب حالا هر جوری هم حرف بزنه ربطش به ما چیه؟ -بلاخره خواهر منه. -اولا که حساب تو از اون جداست. اصلا حساب شما از همه دنیا جداست. فیروزه حلقه را تکان می داد. لبخند نرم و پر استرسی زد. -دوما هم که مطمئنا مامان توقع هر چیزی رو داره. -مگه عماد بود؟ به هر حال یه پیشنهاده ممکنه هم اوکی نشه….

 

دانلود رمان فصل توت ۳ اثر منیر کاظمی – نگارش قوی بدون دستکاری و سانسور

موضوعات
درباره سایت
جواهری
جواهری رمان وبسایت اصلی دانلود رمان رایگان ایران
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " جواهری " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.