دانلود رمان کابوس پر  خواب از خواب  مریم سلطانی فایل pdf

دانلود رمان کابوس پر خواب از خواب مریم سلطانی فایل pdf بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان کابوس پر از خواب از مریم سلطانی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

صدای بگو و بخند بچه‌ها و آمد و رفت کارگران، همراه با آهنگ شادی که در حال پخش بود، ناخودآگاه باعث جنب‌و‌جوش بیشتری داخل محوطه شده بود. لبخندی زدم و ماگ پرم را از روی میز برداشتم. جرعه‌ای از چای داغم را نوشیدم و نگاهی به بالای سرم انداختم. آسمانِ آبی، با آن ابرهای دودی‌رنگ که جا‌به‌جای آن را لک انداخته بود، انگار آبستنِ خبرهای خوبی نبود.آن هم برای من که نیمی از دغدغه‌ام این داخل و نیمِ دیگر آن بیرون و هنوز بار ماشین بود….

خلاصه رمان کابوس پر از خواب

روی پا چرخیدم و چشمی اطراف گرداندم. سمانه را همراه یکی از بچه ها نزدیکی ورودی و مشغول جابه جایی گلدان ها دیدم. گلدان سنگینی را که در بغل داشتم روی میز گذاشتم و صدایش کردم اما صدایم میان آوای بلند موسیقی گم شد و به گوشش نرسید. کلافه چشم از باند بزرگی که دقیقاً بالای سرم به دیوار متصل بود گرفتم و به اجبار صدایم را روی سرم کشیدم خوشبختانه این بار صدایم به گوشش رسید و متوجه شد. برایم از همان فاصله سر تکان داد و مثل خودم فریاد کشید: چیه؟ با اشاره سر و دست به او حالی کردم که جلو بیاید. سری از روی

تفهیم تکان داد و چیزی به دختری که کنار دستش مشغول بود گفت و سمت من با تند کرد. نفسم را فوت کردم و او را که نزدیکم رسیده بود نگاه کردم. _جانم حنا؟ به گلدان های روی میز و آن هایی که کنار آن قرار داشت هایی که کنار آن قرار داشت اشاره کردم و گفتم: بیا کمک اینا رو بسته بندی کنیم صبح قراره حسن آقا ببره باربری. _سفارش شهرستانه؟ پشت میز ایستادم و گفتم: آره مگه خودت نگرفتی؟ -نه من فقط چند تا فقط چند تا سفارش کود فارش کود داشتم. حتماً هستی گرفته پیج از دیروز دست اون بوده.روی خاک گلدان را با روزنامه پوشاندم

و گفتم: حتما. _سفارشاتو فرستادی؟ چسبی از روی میز برداشت و روزنامه و دورتادور گلدان را با چسب مهار کرد و گفت: نه بسته بندی کردم گذاشتم روی میز بار گفتم سفارشای امروز و فردا رو هم جمع کنم که همه رو باهم بدم حسن آقا. که دیگه با اینا میدم بره. منتظر ماندم تا کار چسب زدن او تمام شود و سپس درحالی که با کمک او و با احتیاط لازم برگ های بزرگ دیفن را جمع می کردم پرسیدم: با بچه ها که مشکلی نداری؟ لبخندی زد و کاغذ روزنامه را برداشت و مشغول پیچیدن ساقه و برگ ها شد: تا الان که نه بچه های آروم و خوبین به کارم خوب دل میدن…

دانلود رمان کابوس پر خواب از خواب مریم سلطانی فایل pdf بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان یک تو از مریم سلطانی – نگارش قوی

دانلود رمان یک تو از مریم سلطانی – نگارش قوی رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان یک تو از مریم سلطانی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

سروصدایی که به یک‌مرتبه از پشت‌سرش به هوا خاست، نگاهش را که دقایقی می‌شد به میز میخ شده بود، کند و با رخوت گرداند. پشت‌سرش، چند متری آن‌طرف‌تر دوستانش سرخوشانه سرگرم بازی‌ای بودند که هر شب او پای میزش بساط کرده بود و امشب برخلاف تمام شب‌هایی که او خودش دوستانش را آنجا جمع می‌کرد، نه حوصله‌ی بازی محبوبش را داشت و نه دوستانی که نگفته هم حالِ ناخوشِ امشب او را درک کرده بودند و او را با خودش و بزمی که روی میز برای خود برپا کرده بود تنها گذاشتند.

خلاصه رمان یک تو

هیچ وقت او را ندیده بود و حتی کلامی هم در مورد او از کسی نشنیده بود. فقط می دانست که او به درخواست مادرش اینجاست. آن هم برای چند روز و برای پاره ای از مسائل اما امروز که درست یک هفته از مراسم چهلم پدرش می گذشت، از دهان خواهرش چیزی را شنیده بود که ابتدا فکر میکرد آن را درست نشنیده دستگیره را گرفت و آن را یک ضرب پایین کشید. برخلاف آنچه که تصور میکرد در باز بود.

سر پنجه های جوراب پوشش را به در رساند و با با فشاری به در آورد. در با حرکتش باز شد و مقابلش اتاق بزرگ نمایان شد. کاغذ لول شده ای را که در دست داشت، به دست دیگرش داد و یا درون اتاق گذاشت که نمی دانست از سر چه چیزی او را به خشم آورده بود. آهسته و سلانه حینی که نگاهش بر عکس دقایقی قبل وجب به وجب اتاق را میگشت جلو رفت و خودش را به میزی رساند که قابی روی آن توجهش را جلب کرده بود.

عکس دونفره ای که صاحب یکی از آن ها را به مدد حادثه ی اخیر می شناخت. خیره خیره قاب و دختری را که در آن به وسعت تمام صورت میخندید نگاه کرد و سپس نگاهش را معطوف شخصی کرد که کنار او نشسته بود. اخمش بی اختیار غلیظ تر شد. چشمانش که دوباره سمت صاحب این اتاق چرخ خورد پلک کوبید و دو انگشت اشاره و میانه را به صفحه ی شیشه ی قاب چسباند. صورت خندان داخل عکس بسیار زیبا بود، اما…

دانلود رمان یک تو از مریم سلطانی – نگارش قوی رایگان pdf بدون سانسور

موضوعات
درباره سایت
جواهری
جواهری رمان وبسایت اصلی دانلود رمان رایگان ایران
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " جواهری " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.