دانلود رمان کیمیاگر از پائولو کوئلیو – بدون سانسور

دانلود رمان کیمیاگر از پائولو کوئلیو – بدون سانسور بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان کیمیاگر از پائولو کوئلیو با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

این رمان درباره چوپانی اسپانیایی به نام سانتیاگو است که زادگاهش را در اندلس ترک می کند و به شمال آفریقا می رود تا گنجی مدفون را در حوالی اهرام مصر پیدا کند. در این راه، با زنی کولی، مردی که خودش را پادشاه می داند و یک کیمیاگر آشنا می شود و عاشق فاطمه، دختر صحرا می شود. همه این افراد، سانتیاگو را در مسیر جستجویش هدایت می کنند. هیچ کس نمی داند این گنج چیست و آیا سانتیاگو می‌تواند بر موانع راهش در صحرا غلبه کند؟ یا اینکه…

خلاصه رمان کیمیاگر

پسرک مطالعه کتاب را از سر گرفت اما دیگر نمی توانست روی آن تمرکـز کند. هیجان زده و نگران بود چون می دانست که حق با پیرمرد است. به مغازه نانوایی رفت و قرص نانی خرید و در این فکر بود که آنچه را که مسیر مرد راجع به نانوا گفته بود برایش بازگو کند یا نه. با خود گفت : ” گاهی بهتر است همه چیز را به حال خود واگذاریم. پس هیچی نگفت. اگر در این مورد حرفی می زد نانوا تا سه روز می اندیشید که آیا باید همه چیز را رها کند یا نه. به هر حال او به این زندگی عادت کرده بود. پس بهتر بود مانع رنج و ناراحتی نانوا شود.

یک مدتی در شهر پرسه زد تا اینکه سر از دروازه شهر درآورد. ساختمان کوچکی در آنجا قرار داشت و مردم از پنجـره آن بلیـت سـفـر بـه آفریقـا را می خریدند. و او می دانست مصر در آفریقا قرار دارد. بلیت فروش پرسید : ” کمکی از من ساخته است؟ ” پسرک در حالی که از آنجا دور می شد گفت : ” شاید فردا ” اگر فقط یکی از گوسفندانش را می فروخت پول کافی برای رسیدن بـه ساحل آن طرف تنگه را به دست می آورد. این فکر او را متوحش ساخت. بلیت فروش که دور شدن پسر را می نگریست به همکارش گفت: یک خیالاتی دیگر.

حتی پول کافی برای سفر ندارد. ” زمانی که جلوی گیشه بلیت فروشی ایستاده بود به یاد گلـه اش افتاد و تصمیم گرفت همان طور چوپان باقی بماند. در طی دو سال اخیر همه زیر و بم چوپانی را فرا گرفته بود. یاد گرفته بود چه طوری پشم گوسفندان را بچیند چگونه از میش های باردار مراقبت کند و به چه ترتیب گوسفندان را از خطـر گرگ ها دور نگه دارد… تمام دشت ها و چراگاه های آندلس را می شـناخت و قیمت تک تک گوسفندانش را می دانست. خیال داشت از دورترین مسیر به اصطبل دوستش برگردد…

دانلود رمان کیمیاگر از پائولو کوئلیو – بدون سانسور بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان خاطرات یک خون آشام از ال جی اسمیت – بدون سانسور

دانلود رمان خاطرات یک خون آشام از ال جی اسمیت – بدون سانسور pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان خاطرات یک خون آشام از ال جی اسمیت با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

مرکز داستان، الینا گیلبرت است؛ یک دختر دبیرستانی که قلبش بین دو بین برادر خون آشام، استفن و دیمن سالواتوره، گیر کرده ‌است…

خلاصه رمان خاطرات یک خون آشام

دفترچه خاطرات عزیز؛ امروز قرار است یک اتفاق بد بیفتد. نمی دانم چرا این جمله را نوشتم. هیچ دلیلی وجود ندارد که ناراحت باشم. تازه کلی هم دلیل برای خوشحال بودن دارم. اما الان که ساعت ۵:۳۰ صبح است من هنوز بیدارم و نمی دانم چرا دلم مدام شور می زند. همه اش به خودم می گویم که بهم ریختنم بخاطر اختلاف ساعت فرانسه با اینجاست. اما این که دلیل دل شوره و ترس نیست. خیلی می ترسم. حس می کنم گم شده ام. پریروز وقتی با عمه جودیت و مارگارت از فرودگاه بر می گشتم.

این حس عجیب شروع شد. وقتی رسیدیم به محله خودمان، فکر کردم مامان و بابا حتماً توی خانه منتظرمان هستند. با خودم گفتم حتماً آمده اند دم در ایستاده اند یا از پنجره ی اتاق نشیمن به بیرون خیره شده اند. حتماً دلشان خیلی برای من تنگ شده است. می دانم که خیلی احمقانه به نظر می رسد. اما حتی وقتی که دیدم دم در کسی نیست باز هم همین طوری فکر می کردم. از پله ها دویدم بالا و در زدم. وقتی که عمه جودیت پیاده شد و در را باز کرد، خودم را انداختم توی خانه و گوش هایم را تیز کردم.

انتظار داشتم صدای قدم های مامان را بشنوم که از پله ها پایین می آید. یا صدای پدر که در اتاقش صدایم می کند. اما فقط صدای چمدانی را شنیدم که عمه جودیت پشت سرم به زمین انداخت. بعد، عمه جودیت آه بلندی کشید و گفت: – بالاخره رسیدیم خونه. مارگارت خندید. آن موقع بود که بدترین حسی که تا الان توی زندگی ام داشته ام سراغم آمد. هیچ وقت این قدر واضح و کامل احساس نکرده بودم که گم شده ام. خانه، من رسیده ام به خانه ام. چرا این قدر این جمله حس عجیبی به من می دهد؟…

دانلود رمان خاطرات یک خون آشام از ال جی اسمیت – بدون سانسور pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان دره گمشدگان (جلد هفتم  مجموعه در جستجوی دلتورا) از مجموعه در جستجوی دلتورا)  امیلی رودا – pdf

دانلود رمان دره گمشدگان (جلد هفتم مجموعه در جستجوی دلتورا) از مجموعه در جستجوی دلتورا) امیلی رودا – pdf بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان دره گمشدگان (جلد هفتم از مجموعه در جستجوی دلتورا) از امیلی رودا با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

لیف، باردا و جاسمین تقریبا به هدفشان رسیده اند. شش گوهر بر کمربند دلتورا می درخشد. حالا باید آخرین گوهر را پیدا کنند تا دلتورا از دست ارباب سایه های اهریمنی نجات پیدا کند. همسفران قبلا با حوادث و موجودات وحشتناک زیادی مواجه شده اند. اما حالا بابد با وحشتناک ترین شرایط روبرو شوند. آنها قصد دارند تا با نیروهای مرموز تاریکی دست و پنجه نرم کنند، نیروهایی که قدرت و شهامت به تنهایی نمی توانند آن ها را شکست دهند.

خلاصه رمان دره گمشدگان

هوا تاریک و همه جا ساکت بود. لیف، باردا و جاسمین همچون سایه هایی در شب می خزیدند و رودخانه تور، با همه اسرارش کنارشان جاری بود. تصمیم گرفته بودند برای رعایت امنیت، روزها سفر نکنند اما شب هم خطرهای خود را داشت، زیرا آنها جرات نمق کردند برای روشن کردن مسیرشان، مشعلی روشن کنند و ماه هم زیر ابرها از نظر پنهان بود. تاریکی همان طور که آن ها را پنهان می کرد، دشمنی را هم که کمین کرده بود، پنهان می کرد. در تاریکی، چیزهای دیگر هم پنهان بود.

حفره ها، صخره ها و گودال ها، درخت ها، بوته ها و علامت راهنما. هر قدمی که بر می داشتند، قدمی به سوی ناشناخته ها بود. می دانستند که جایی در جلو، پلی قرار دارد. وفتی به آن می رسیدند، می توانستند از رودخانه ای که آن همه غم و اندوه برایشان به بار آورده بود، عبور کنند. می تواستند سفرشان را به طرف دره گمشدگان آغاز کنند. جایی که الماس بزرگ، هفتمین گوهر کمربند دلتورا، قرار داشت. اما در این تاریکی، چه قدر آسان می شد از کنار پل گذشت و آن را ندید!

از این رو، با آن که همگی حتی از فکر رودخانه تور بیزار بودند، اما کاملا در نزدیکی آن حرکت می کردند. می دانستند که آب های تیره رودخانه سرانجام باید آن ها را به مقصدشان هدایت کند. لیف با یک دست، کمربند دلتورا را گرفت که زیر پیراهنش پنهان بود، اما کمربند، با همه قدرتی که داشت، نمی توانست کمکش کند؛ همان طور که چشمانش نیز در اثرخیره شدن زیاد به تاریکی خسته شده بودند و یاریش نمی کردند. جاسمین ناگهان آهسته گفت”حالا دیگر زیاد دور نیست” همین که جاسمین رو به لیف برگشت….

دانلود رمان دره گمشدگان (جلد هفتم مجموعه در جستجوی دلتورا) از مجموعه در جستجوی دلتورا) امیلی رودا – pdf بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان پیمان روح (جلد پنجم) از ریچل مید – فایل pdf

دانلود رمان پیمان روح (جلد پنجم) از ریچل مید – فایل pdf رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان پیمان روح (جلد پنجم) از ریچل مید با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

بعد از یک سفر طولانی و ناامیدکننده به محل تولد دیمیتری در سیبری، رز هاتاوی بالاخره به سنت ولادیمیر و نزد بهترین دوستش لیسا برگشت. تا فارغ التحصیلی چیزی نمانده و آنها منتظر زندگی واقعی پشت دروازه های آهنین آکادمی هستند. اما قلب رز هنوز در پیش دیمیتری است که می داند جایی آن بیرون است.

خلاصه رمان پیمان روح

شناختن رابرت دورو اسان بود. نه به این خاطر که شبیه به ویکتور بود حتی به خاطر هیچکدام از آنگونه به سوی یکدیگر دویدن های پرشور بین او و برادرش نیز نبود بلکه ذهن لیزا بود که مرا مطلع کرد رابرت را از طریق چشمانش دیدم هاله طلایی استفاده کنندگان روح، او را در گوشه رستوران همانند ستاره ای درخشان کرده بود این لیزا را غافلگیر کرد و او کمی سکندری خورد استفاده کنندگان روح در نظرش نایاب تر از آن بودند که بتواند به عادت کند. دیدن هاله ها چیزی بود که او میتوانست ببیند یا نبیند و دقیقا قبل از اینکه “خاموشش کند، لیزا متوجه شد

با اینکه هاله ی طلایی براق که در آدریان دیده بود را دارد، یک بی ثباتی نیز در آن حس می شود. جرقه رنگ های دیگر نیز در آن برق میزد آن ها رعشه دار بودند و سوسو می زدند در این اندیشه بود که آیا در آن یک نشانه از جنون روح قرار گرفته. چشم هایش در حالی که ویکتور به میز نزدیک میشد برق زدند، اما یکدی را بغل نکردند یا دست ندادند. ویکتور به سادگی در کنار برادرش نشست. بقیه ی ما برای یک لحظه به طور ناخوشایندی ایستادی سعیت بسیار عجیبی بود. اما آمدنمان دلیل داشت، و چندین ثانیه بعد، دوستانم و من به آن دو برادر دور میز

ملحق شدیم. «ویکتور…» رابرت با چشمانی گشاد نفس کشید شاید رابرت برخی از خصیصه های ظاهری داشکوف ها را داشت، اما چشمانش قهوه ای ،بودند نه سبز دستش با یک دستمال ور می رفت. نمیتونم باور کنم… خیلی وقت بود – خواستم ببینمت… صدای ویکتور ملایم بود، همانگونه که در تلفن نیز بود مثل این بود که با یک بچه صحبت می کند. «میدونم رابرت منم دلم برات تنگ شده بود.» «میخوای بمونی؟ میتونی برگردی و پیش من بمونی؟» قسمتی از من میخواست اعتراض کند که این ایده ی مضخرفی است، اما درماندگی در صدای رابرت ذره ی کوچکی…

دانلود رمان پیمان روح (جلد پنجم) از ریچل مید – فایل pdf رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان بوسه‌ی سایه (جلد سوم) از ریچل مید – به صورت رایگان

دانلود رمان بوسه‌ی سایه (جلد سوم) از ریچل مید – به صورت رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان بوسه‌ی سایه (جلد سوم) از ریچل مید با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

رز می‌داند که عشق ورزیدن به دیگر نگهبانان ممنوع است. لیزا بهترین دوستش، آخرین پرنسس دراگومیر، همیشه باید در ارجعیت قرار گیرد. اما زمانی که پای دیمیتری بلیکوف جذاب به میدان باز می‌شود، برخی از قوانین محکوم به شکسته شدن هستند.

خلاصه رمان بوسه‌ی سایه

شروع شد، اوایل روزها تفاوت خاصی با گذشته نداشتند. صبح‌ها تا ظهر موروی ها و دمپایرها در کلاس های جداگانه ای شرکت می کردند ولی بعد از نهار به هم می پیوستند. اکثر کلاس های کریستین همان‌هایی بودند که من ترم پیش گذرانده بودم، انگار دوباره برنامه ی کلاسی گذشته را دنبال می کردم با این تفاوت که دیگر در این کلاس ها دانش آموز نبودم. دیگر پشت میز نمی‌نشستم با مجبور نبودم هیچ کاری بکنم. اما از آنجایی که باید تمام وقت را با بقیه‌ی نگهبانان نوآموز ته کلاس بایستم، بیشتر احساس ناراحتی می کردم بیرون از مدرسه هم اوضاع از

همین قرار بود. موروی ها در درجه ی اول اهمیت قرار داشته و نگهبانان در سایه قرار می‌گرفتند تمایل زیادی برای اینکه با همتایان نو آموز مان صحبت کنیم وجود داشت مخصوصا زمانی که موروی ها در حال انجام کارهای خودشان بودند و بیشتر با یکدیگر صحبت می کردند ولی با این وجود هیچ کدام از ما تلاشی برای برقراری ارتباط نمی کرد. فشار و آدرنالین روز اول باعث شده بود همه ی ما رفتار خوبی داشته باشیم بعد از کلاس زیست شناسی، ادی و به نام « نگهبانی دو نفره» استفاده کردیم من به منظور دفاع سریع، نگهبان نزدیک بودم و همراه با لیزا و

کریستین قدم میزدم ادی نگهبان دور بود او دورتر قدم میزد و منطقه ی وسیع تری را برای تهدیدهای احتمالی بررسی می کرد. این تکنیک را برای ادامه ی روز هم تا زمان آخرین کلاس ادامه دادیم لیزا بوسه ی سریعی روی گونه ی کریستین گذاشت و به این ترتیب متوجه شدم که آن ها می خواهند از یکدیگر جدا شوند. در حالی که به کناری از سالن می رفتم تا از محل رفت و آمد دانش آموزان دور باشم با نگرانی پرسیدم شماها این ساعت برنامه تون یکی نیست؟ ادی فهمید که قصد جدا کوران شدن داریم و بست نگهبانی دورش را رها کرد تا برای صحبت کردن به ما بپیوندد…

دانلود رمان بوسه‌ی سایه (جلد سوم) از ریچل مید – به صورت رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان زاده خون از محیا_م – به صورت رایگان

دانلود رمان زاده خون از محیا_م – به صورت رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان زاده خون از محیا_م با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

آگرین، گرگینه‌ای قوی و آلفا، سال ها درانتظار جفتش زندگی کرده.. جفتی که برای حفاظت ازش مجبورشده به مدت ۲۰سال از خودش جداش کنه و از دور شاهد رشد کردن و بزرگ شدنش باشه. اما بعد از بیست سال یک اتفاق به ظاهر ساده باعث رویارویی دوباره‌ی اون ها میشه!! دیداری پر از شور عشق و خواستن… و پر از ماجراجویی برای دو تا عاشق ابدی ما.

خلاصه رمان زاده خون

_آگرین. ته سیگارو زیر پام له کردم و نفسمو عمیق بیرون دادم. ای کاش می تونستم تبدیل شم و به دل جنگل بزنم. ولی بیشتر از دویدن دلم بودن توی اتاق و کنار لیابودن رو میخواد. بعد از فرستادن درخواست برای ملاقات ملکه ایسلنزدی هرکاری برای منحرف کردن ذهنم از لیا و اتاق خوابی که طبق سلیقه ی اون اماده کرده ام انجام دادم . اما چندان هم موفق نشدم. به هرکاری که دست میزدم فقط چند دقیقه طول می کشید تا تمرکز کاملمو روش از دست بدم. دیدن چهره ی شکه لیا بعداز دیدن اتاق خواب برام خیلی شیرین بود. در واقع همه چیز این دختر

برای من شیرینه و دوست داشتنیه. ولی الان فرصت مناسبی برای بااون بودن نیست به همین دلیل بااون سرعت از حمام و اتاق خارج شدم. من الان نگرانی های بزرگی دارم که نیاز به رسیدگی و حل شدن دارند. گرگم میتونه یک مدت دیگه هم منتظر بمونه فعلا امنیت لیا در اولویت قرار داره. و چیز دیگه ای هم که فکرمو مشغول کرده زمان تشنگی لیاست. بااین همه هیجان و ترسی که اون این دو روز پشت سرگذاشته می دونم که زمان تشنگیش نزدیکه. و من باید قبل از این اتفاق ماهیت اصلیشو براش روشن کنم. نمیخوام اون به خاطر چیزی که هست شکه

بشه و یا بترسه. با این اتفاق اون فقط ممکنه به خودش آسیب برسونه نه هیچکس دیگه ای. چون تنها چیزی که عطش اونو رفع میکنه خون منه… فقط من… نفس عمیقی کشیدم و به سمت خونه راه افتادم. پشت در مکثی کردم و با ضربه ی ارومی که به در زدم در رو بازکردم و داخل اتاق شدم. اما با دیدن صحنه ی مقابلم سرجام خشکم زد واحساس کردم قلبم ذره ذره مملو از حس شیرین داشتن اون شد. اون اینجاست… واقعا اینجاست و اینبار واقعیه. شاید اولش شک داشتم که خوابم یا بیدار.. این رویاست یا واقعیت.. اما هرچی بیشتر به صحنه…

دانلود رمان زاده خون از محیا_م – به صورت رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان شعله نقره ای (جلد سوم) اثر کارپو کینرد – نگارش قوی

دانلود رمان شعله نقره ای (جلد سوم) اثر کارپو کینرد – نگارش قوی pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان شعله نقره ای (جلد سوم) از کارپو کینرد با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

من یک دختر معمولی با یک زندگی معمولی بودم، تا اینکه روحم رو برای نجات مادرم فروختم. حالا بین دو دنیا گیر افتادم، بین خون آشام هایی که باهاشون پیمان بستم و فا ها که خونشون در رگ هام جاریه. بین شاهزاده ای که عاشقش شدم و موجوداتی که مردمش به بردگی گرفتن…
رمان شعله نقره ای
“تاویان گری” صبح قاصد زودتر از موعد اومد پیامی کوتاه بود از طرف لیوای- اوه شرمنده، شاهزاده لیوای که فرمان برگشت رو صادر کرده. در جنگ بهمون نیاز دارن همچنین ذکر کرده که فن و آری صبح اعدام میشن. این روزها سلامت روانیم ضعیف شده قلبم به درد میاد. به آسمان بالای سرم خیره میشم سایه های بنفشی که با سیاهی مخلوط میشن هیچ راهی نداره که به موقع برسم تا استون هیل حداقل دو روز سواریه. ولی باید کاری کنم، نامه رو تو دستم مچاله میکنم و دنبال سالزار میگردم، برف زیر پام خرد میشه. داخل چادرش نیست. به مرکز جمعیت
میرم و سالزار رو همراه زن جوانی میبینم. دختر رو کنار میزنم و نامه مچاله شده رو سمتش پرت میکنم: باید برگردیم. همین الان. سربازارو آماده کن _«لعنتی الان نصفه شبه.» در حین فریاد زدن بزاغ دهانش بیرون میپره. _«برگرد به چادرت خانم کایلا ویندهلم. و یادت باشه کی هستی. تو اینجا یه پرنسس نیستی.» _من هیچوقت پرنسس نبودم و مقام بالایی که دارم هیچ ربطی به خانوادم نداره. بلکه بخاطر اینه که من یک عوضی دست و پاچلفتی نیستم که یه گروه خون آشامو به طرف فساد بکشونم یا اینکه دست های از سربازها رو به غارت دهکده فاها تشویق کنم.
این خیلی خطرناکه اونا به کسی احتیاج دارن تا ازشون محافظت کنه نه کسی مثل تو، پس ما امشب از اینجا میریم! چه با تو چه بدون تو. با عجله میرم بیرون. قبلم بی وقفه به سینه ام میکوبه خشم مثل زهر درونم غلیان میکنه. زنگ در مرکز کاروان به صدا درمیاد. افراد خسته از چادرها بیرون میان تا ببینن قضیه چیه حرفم رو

خلاصه رمان شعله نقره ای

“تاویان گری” صبح قاصد زودتر از موعد اومد پیامی کوتاه بود از طرف لیوای- اوه شرمنده، شاهزاده لیوای که فرمان برگشت رو صادر کرده. در جنگ بهمون نیاز دارن همچنین ذکر کرده که فن و آری صبح اعدام میشن. این روزها سلامت روانیم ضعیف شده قلبم به درد میاد. به آسمان بالای سرم خیره میشم سایه های بنفشی که با سیاهی مخلوط میشن هیچ راهی نداره که به موقع برسم تا استون هیل حداقل دو روز سواریه. ولی باید کاری کنم، نامه رو تو دستم مچاله میکنم و دنبال سالزار میگردم، برف زیر پام خرد میشه. داخل چادرش نیست. به مرکز جمعیت

میرم و سالزار رو همراه زن جوانی میبینم. دختر رو کنار میزنم و نامه مچاله شده رو سمتش پرت میکنم: باید برگردیم. همین الان. سربازارو آماده کن _«لعنتی الان نصفه شبه.» در حین فریاد زدن بزاغ دهانش بیرون میپره. _«برگرد به چادرت خانم کایلا ویندهلم. و یادت باشه کی هستی. تو اینجا یه پرنسس نیستی.» _من هیچوقت پرنسس نبودم و مقام بالایی که دارم هیچ ربطی به خانوادم نداره. بلکه بخاطر اینه که من یک عوضی دست و پاچلفتی نیستم که یه گروه خون آشامو به طرف فساد بکشونم یا اینکه دست های از سربازها رو به غارت دهکده فاها تشویق کنم.

این خیلی خطرناکه اونا به کسی احتیاج دارن تا ازشون محافظت کنه نه کسی مثل تو، پس ما امشب از اینجا میریم! چه با تو چه بدون تو. با عجله میرم بیرون. قبلم بی وقفه به سینه ام میکوبه خشم مثل زهر درونم غلیان میکنه. زنگ در مرکز کاروان به صدا درمیاد. افراد خسته از چادرها بیرون میان تا ببینن قضیه چیه حرفم رو خلاصه میکنم: همین الان باید راه بیوفتیم. هرچی لازمه بردارین باید به استون هیل برگردیم. وقت تنگه. بعضی وفادارانه اطاعت میکنن. عده ای تردید میکنن ترجیح میدن با سالزار به یورش قبیله ها ادامه بدن. کار آسونیه من خودم اینکارو کردم…

دانلود رمان شعله نقره ای (جلد سوم) اثر کارپو کینرد – نگارش قوی pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان راجموند (جلد سوم) از دی بی رینولدز – فایل pdf

دانلود رمان راجموند (جلد سوم) از دی بی رینولدز – فایل pdf pdf بدون سانسور

دانلود رمان راجموند (جلد سوم) از دی بی رینولدز با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

بوفالو، نیویورک: آبشارهای رعدآسا، تیم های ورزشی بزرگ و… لرد خون‌آشام‌ خائنی که به آرامی عقلش را ازدست می دهد.راجموند گرگر یک خون‌آشام‌ و ارباب بی‌چون و چرای نیویورک سیتی است. او مطیع هیچکس بجز ارباب خود نیست.کریستوف،لرد خون‌ آشام‌ تمام شمال شرقی آمریکاست و پایگاهش در بوفالو و نیویورک‌سیتی است.او خون‌آشامی پیر است. خیلی پیر.فهمیدنش آسان است چون به آرامی درحال از دست دادن عقلش است. راجموند به وسیله ی اربابش به بوفالو فراخوانده می شود؛ اربابش را غیر قابل دسترس و ضعیف می‌یابد و می‌داند که اگر اقدامی انجام نشود قلمرو از هم می پاشد…

خلاصه رمان راجموند

سارا در یک ماشین شاسی بلند بزرگ (اس یو وی) مشکی رنگ نشسته بود و جنب و جوش شهر را از شیشه دودی آن نگاه می کرد و احساس یک بازیگر خرده پا را داشت که در یک فیلم جاسوسی که رئیس جمهور را در یک پایتخـ ـت بیگانه جا به جا می کردند، بازی می کرد. او منتظر بود تا آدم بد ها با اسلحه های مشتعل جلوی آن ها بپرند. اگر چه با فکر کردن به این موضوع تقریباً مطمئن بود که دستگاه محرمانه دولت ممکن بود از این خون آشام ها انعام گرفته باشد. سه تا اس یو وی بودند که دو تا از آن ها از جلو و عقب حرکت می کردند و پر از خون آشام های گنده بی احساس بودند. او در خودرو

وسطی با سین و رافائل و مباشر رافائل، دانکن نشسته بود. در صندلی های جلو دو نفر از افراد امنیتی نشسته بودند که یکی از آن ها محافظ سین، جورو بود. به نظر می رسید که او همه مسائل امنیتی را اداره می کند. همه خون آشام های محافظ لباس پشمی زغالی رنگ مجلل پوشیده بودند که بایستی به طور سفارشی درست شده باشند چون که بعضی از لباس ها دقیقاً سایز کسانی بودند که آن ها را پوشیده بودند و چقدر غیر عادی بود؟ آخرین چیزی که برای خون آشام های محافظ به ذهن می رسید لباس پشمی زغالی رنگ بود… حتی تنها خون آشام مؤنث بین آن ها نیز یکی از همین لباس ها را پوشیده بود…

و به نظر می رسید می توانست سارا به دو قطعه تقسیم کند که احتمالا هم می توانست. دانکن هم همان چیز را ولی با کراوات و پیراهن متفاوت پوشیده بود. و البته لباس های رافائل احتمالا بیش تر از حقوق سه ماه سارا به عنوان یک دستیار پرفسور، ارزش داشتند. او به لرد خون آشام که روی صندلی های میانی، جلویش نشسته بود و بازویش را دور سین انداخته بود نگاه کرد. سرهایشان را به هم نزدیک کرده بودند و با زمزمه با هم صحبت می کردند. سارا بایستی اقرار می کرد که از او می ترسد. رافائل بسیار خوش قیافه بود، یک شاهکار مجسمه سازی که جان گرفته باشد. اگرچه به ندرت چیزی گفته بود…

دانلود رمان راجموند (جلد سوم) از دی بی رینولدز – فایل pdf pdf بدون سانسور

دانلود رمان پیمان خونین (جلد چهارم) اثر ریچل مید – بدون سانسور

دانلود رمان پیمان خونین (جلد چهارم) اثر ریچل مید – بدون سانسور pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان پیمان خونین (جلد چهارم) از ریچل مید با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

حمله‌ی اخیر به آکادمی سنت ولادیمیر تمام جهان موروی‌ها را ویران کرد. بسیاری مرده‌اند و سرنوشت کسانی که استریگوی‌ها با خود برده‌اند، بسیار بدتر از آنهاست. خالکوبی‌ای نادر اکنون بر گردن رز نقش بسته است، علامتی که می‌گوید او آنقدر استریگوی کشته که شمارشان از دستش خارج شده. اما تنها یک قربانی است که اهمیت دارد … دیمیتری بلیکوف.

خلاصه رمان پیمان خونین

اگر هر وقت دیگری بود،  با کمال میل دوست داشتم مسکو را بگردم. سیدنی برنامه‌ی سفرمان را طوری چیده بود که به محض اینکه به مسکو می رسیدیم فقط چند ساعت وقت داشتیم اطراف را بگردیم و وقت را بگذرانیم، گرچه، سیدنی اصرار داشت تا قبل از تاریک شدن هوا به ایستگاه برگردیم. با وجود ادعاهای من در مبارز بودن و محافظان خالکوبی شده ام، سیدنی باز هم حاضر نبود ذره ای خطر کند. برای من فرقی نداشت وقت اضافیمان را چگونه بگذرانیم. تا وقتی که به دیمیتری نزدیکتر می‌شدم، هیچ چیز دیگری اهمیت نداشت.

بنابراین بی هدف با سیدنی راه افتادیم، اطراف تماشا می کردیم و به ندرت حرفی بینمان رد و بدل میشد. اولین باری بود که به مسکو می آمدم. شهر زیبا و پر رونقی بود و شلوغ و پر از تاجر. می‌توانستم چند روز را فقط به خرید و رستوران گردی بگذرانم. جاهایی که کل عمرم فقط درباره شان شنیده بودم مثل کرملین، میدان سرخ، تئاتر بولشوی، همه شان حالا دم دستم بودند. با وجود جذابیتی که شهر داشت، بعد از مدتی سعی کردم چشم و گوشم را به روی دیدنی ها و هیاهوی اطراف ببندم، چون مرا یاد… خب دیمیتری می انداختند. قبلا دائم

از روسیه برایم حرف میزد و قسم بالای قسم که عاشق آنجا خواهم شد. یک بار بهم گفت: واسه تو مثل یه قصه‌ی پریان میمونه. پاییز پارسال موقع تمرین های قبل از شروع مدرسه، درست قبل از باریدن اولین برف بود. هوا مه آلود بود و شبنم همه جا را پوشانده بود. دیمیتری دوست داشت موهایم را آزاد دورم بریزم اما موقع تمرین های رزمی موهای بلند توی دست و پا بود. در حالی که موهایم را دم اسبی می‌بستم جواب داده بودم: شرمنده رفیق، بورگ و موسیقی عهد بوق به درد هیچ پایان خوشی که من تاحالا تجسم کرده‌م نمیخورن.بعد از آن،نیشخندهای کمیاب و…

دانلود رمان پیمان خونین (جلد چهارم) اثر ریچل مید – بدون سانسور pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان رویاهای سرکش (جلد اول) اثر کریستین اشلی –

دانلود رمان رویاهای سرکش (جلد اول) اثر کریستین اشلی – pdf بدون سانسور

دانلود رمان رویاهای سرکش (جلد اول) از کریستین اشلی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

سوفین یا فینی وایلد از پدر و مادرش یاد گرفته بود هر نفسی که می‌کشید یک گنج بود و باید به دنبال هر ماجراجویی برود که می‌توانست پیدا کند. فینی این درس را وقتی پدر و مادرش در یک سانحه هواپیمایی جان خود را از دست دادند، به سخت‌ترین شکل ممکن یاد گرفت. ولی هیچ وقت آن درس را فراموش نمی‌کند. هنگامی که می‌فهمد یک دنیای موازی هست که هرکسی در آن یک دوقلو دارد، جادوگری را پیدا می‌کند که او را برای تجربه بزرگترین ماجراجویی عمرش به آن جا بفرستد…

خلاصه رمان رویاهای سرکش

منظره پیش رویم چشمانم را مسخر زیبایی مبهوت کننده اش کرد، دوباره نفسم را بیرون دادم و گفتم: «وای خدای من.» شگفت انگیز، باورناپذیر و شدیداً معرکه بود. در هر ساختمانی که بودم، کمی بالاتر از سطح زمین و در طبقه دوم بودم و آن بیرون در پیش رویم یک سرزمین عجایب زمستانی قرار داشت. شهر یا شهرستانی کوچک دامنش را گسترانده بود ودر پس زمینه شهر با فاصله نه چندان دور و نه چندان نزدیکی کوهستانی با قله های برفی سر به آسمان شب پرستاره کشیده بود. سرم از این پهلو به پهلوی دیگر

می چرخید و به همه چیز با دقت نگاه می کردم. بیشتر ساختمان هایی که می توانستم در آن نزدیکی ببینم یک طبقه بودند و روی سقف هایشان لایه ای از برف دست نخورده برق می زد، از بیشتر دودکش ها دود مستقیماً به هوا می رفت. پنجره های مشبک با شیشه هایی ضخیم شان با نور شمع می درخشید و نورش روی زمین برف پوش می تابید. قندیل هایی که از سقف ها آویزان بودند با نور شمع هایی که از پنجره به بیرون می تابید و نور مشعل ها برق می زدند. خانه ها تا زیر پنجره ها با چیزی تیره رنگ

ساخته شده بودند و از پایین پنجره تا بالا با موادی رنگ روشن که رگه های تیره در خود داشت . به نظر می رسید این ساختمان ها در برف کاشته شده بودند، خیلی زیاد بودند، بعضی ها حتی به هم دیگر چسبیده بودند. همین طور که تماشا می کردم متوجه شدم که هیچ نقشه کشی شهری ای در کار نیست. به نظر می رسید ساختمان ها در هر جایی ساخته شده بودند، این جا و آنجا. گذرگاه های باریکی در بین آنها قرار داشت، به خاطر برفهای فشرده شده، مشخص بود که خیلی هم پر رفت و آمد بودند. بعضی از این جاده ها باریک و…

دانلود رمان رویاهای سرکش (جلد اول) اثر کریستین اشلی – pdf بدون سانسور

موضوعات
درباره سایت
جواهری
جواهری رمان وبسایت اصلی دانلود رمان رایگان ایران
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " جواهری " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.