دانلود رمان لیست از سروناز روحی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
ضُحا زَهرابی، دختری جوان و زیباست که پس از ده سال به ایران برمی گردد، به بهانه ی اینکه پدرش کمال زهرابی در بستر بیماری است و در واپسین لحظات عمرش خواستار ملاقات با تنها دخترش است. به محض ورود ضحا به ایران، رازی برملا می شود و او تلاش میکند تا متوجه اسرار عمارت زهرابی ها شود. هیچ کس از بازگشت ضحا راضی نیست و درست زمانی که میخواهد وطن را ترک کند و به زندگی سابقش برگردد، ناگزیر به ماندن می شود. با ورود مردی مرموز و غیر قابل نفوذ، همه چیز به نحو دیگری پیش می رود، ضحا برای مسیری که در آن قرار میگیرد آمادگی ندارد!
خلاصه رمان لیست
من همه ی عمر طلوع نبودم! نفسی عمیق کشید: اون طفل معصوم هم هست! توی چشمان گلی غم بود. خواستم از لهراسب بپرسم که در اتاق باز شد وخود حلال زاده اش سر و کله اش پیدا شد با اخم واضحی گفت: برو به اون کله شق بگو امشب وقتش نیست! رنگ از رخسار گلی پرید. خواستم بپرسم چی شده که لهراسب عربده کشید: با تو نیستم مگه!!! گلی به سوی در هجوم برد و دوان دوان از اتاق خارج شد.
نگاهم به لهراسب رفت و لهراسب بدون توجه به من و چشمان پرسوالم از اتاق خارج شد. صدای فریاد می آمد. صدای جوانی می آمد که عربده میکشید هرچند من نا واضح میشنیدم ولی از تن و اوای صدا مطمئن بودم صدای لهراسب نیست، از نظرم او نمی توانست تا این حد عجز و ناله کند و نزار باشد. به سوی در اتاق رفتم، دیگر من دختر نوذرخان بودم و کسی مراقب رفت و امدم نبود. ازادی کوتاه و کمرنگم را بغل گرفتم و از اتاق خارج شدم چند پله پایین امدم، صدای فریاد های آریا بود.
مردیکه فقط چند ساعت از شناختم از او میگذشت و چند دقیقه با او مکالمه داشتم حالا عاصی و پریشان بود. صدای گلی هم می آمد: بیا قربونت برم بیا اینجا بشین و طلوع جیغ میزد: قربونش نرو!!! پله ها را با شتاب بیشتری پایین امدم. چشم در چشم لهراسب شدم، سیگار برگی آتش زده بود، پاهایش را روی میز سوار هم کرده و به دودی که از سیگار برمی خواست زل زل خیره بود.