دانلود رمان پسرخاله از سارا با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
رمان دربارهی سوفیا است دختری که عاشق دوست پسر خالش بهراد میشه غافل از اینکه بهراد عاشق دوست سوفیاس و سوفیا رو فقط برای بازی میخواد و درست زمانی که بهراد میخواد از سوفیا سوء استفاده کنه پسرخالش یاسین …
خلاصه رمان پسرخاله
اینکه بابا خودش شخصا منو نرسونده بود تهران قطعا به دلیل داشت اونم شوهرخاله بود نه مواجه شدن با مامان. شوهرخاله ای که خان بود و غرور و تکبرش دقیقا از همین منصبش سرچشمه می گرفت و من… و من همیشه از اون و نگاه های سنگینش واهمه ی عجیبی داشتم درست مثل الان که با وجود بقیه بازهم من این نوع نگاه هارو به وضوح حس می کردم و بخاطرشون هم معذب بودم هم ناآروم. من اصلا بارها با همین جفت گوش هام شنیدم که اون با گفتن ” این دختر تخم ترکه ی
همون مرد ناخلف دیگه … ” بیزاری و نفرتشو از منو پدرم به زبون می اورد. -پس رشته ی عکاسی قبول شدی!؟ سوال شوهرعمه منو مجاب کرد دست از سر اون لیوان شربت بردارم. سرمو بالا گرفتمو بهش خیره شدم. رو صندلی سلطنتی مانند و کلاسیکش نشسته بود و با چهره ای عبوس نگاهم می کرد. شاید بعداز چهار سال -بله ! ابروی پرپشتشو بالا انداخت طعنه زنان گفت: تهش که چی!؟ قراره چی بشی!؟ عکاس باشی!؟ آخه اینم شد رشته!؟ نون الان تو پزشکیه… دندان پزشکی…
متخصص و هرچی… حالا همون شیراز این رشته ی عکاسی رو نداشت که تو هلک و هلک بلند نشی بیای اینجا تو این تهرون درندشت؟؟؟ من و شست و رفت و چلوند و پهن کرد رو طناب، دوتا گره هم بهم زد!!! به زور نیشمو دادم پایین! با این مرد که نمیشد رو راست بود. وگرنه رک و صریح بهش میگفتم دلم آزادی بیشتر می خواست. من از شیراز خسته شده بودم. دلم میخواست دنیای خارج از شیراز رو هم تجربه کنم. اونجا حس می کردم مزاحم بابا هستم.. عین خود بابا که مزاحم روابط آزاد من بود….