دانلود رمان اوباش اثر تمنا زارعی – به صورت رایگان

دانلود رمان اوباش اثر تمنا زارعی – به صورت رایگان بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان اوباش از تمنا زارعی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

“جدال بین دختری دست و پا چلفتی و گیج و پسری خیلی خیلی مغرور و از خود راضی که هیچ جوره کوتاه نمیاد …” آی نور، یه دانشجوی شهرستانی و به شدت گیج و دست و پا چلفتیه! همه چیز از جایی شروع می شه که دستگاه ایکس باکسِ یه گیم نتی رو می سوزونه و از طرفی ساشا، صاحب گیم نتی که بعد از مشکلاتی که براش پیش اومده حسابی مغرور، از خود راضی و منزوی شده هیچ جوری کوتاه نمیاد و آی نور باید…

خلاصه رمان اوباش

خانم؟ خانم ول کن اونو !داری چی کار می کنی؟… زدی ترکوندیش سر کج می کنم و خیره تر از قبل به کنسول نگاه می کنم که دیانا خودش رو جلو می کشه و کنار گوشم میگه سوخت یعنی؟ تلاش می کنم تا به پشتش نگاه بندازم و مشتم رو، روش می کوبم… نه بابا چیزیش نیست که… مسئول گیم نت تلاش می کنه تا من رو از کنسول ایکس باکس دور کنه که اهمیتی نمیدم و دوباره با مشت روش می کوبم.

کش میام تا دقیق تر نگاهش کنم و میگم: الان درستش می کنم خودم … یه دقیقه ول کن آقا … کلافه و عصبی تر از قبل غر می زنه خانم چی چی رو درست می کنی؟ ولش کن تا بدتر خرابش نکردی… دهن باز می کنم تا جوابش رو بدم که صدای دیانا قبل از من بلند می شه … آقا ولش کن الان می اندازیم تو آب درست می شه… بالاخره مسئول بی خیالم می شه تا جواب دیانا رو بده و من فرصت می کنم به عقب برگردم…

دانلود رمان اوباش اثر تمنا زارعی – به صورت رایگان بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان سیاه مست از تمنا زارعی – pdf

دانلود رمان سیاه مست از تمنا زارعی – pdf بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان سیاه مست از تمنا زارعی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

جنازه‌ی خواهرِ یارا، نامزدِ سهند خان بزرگ آبادی رو صبح زود تو خونه باغ یه مرد غریبه پیدا کردن! سهند خان انتقامِ این رسوایی و بی آبرویی رو از خواهر کوچیک یلدا گرفت!

خلاصه رمان سیاه مست

سـ …سهند خان …نه…به سرعت خودش را به من رساند. بین دست هایش به تقلا افتادم: ول …ولم کن …بابام…زن داداش …زن داداش یه لحظه آروم باش …خاتون خاتون! به دست و سینه اش مشت میزدم و بیشتر از قبل تقلا میکردم: خدا مرگم بده چی شدی خانم – ولم کن …ولم کن …باید برم دنبالش…سرم هر لحظه بیشتر از قبل گیج میرفت و حرفهایشان را پس و پیش میشنیدم. بینی و شقیقه ام بی وقفه تیر میکشیدند و بالاخره قبل از آنکه بتوانم کاری بکنم پیش چشمم سیاه شد.

 

قاشق جلوی دهانم را پس زدم و سحاب عصبی و گفت: بیا یه ذره غذا بخور …باز از حال میری! کلافه از لجبازیام نفس بیرون داد: نگاهم هنوز هم روی در ورودی بود، منتظر برای برگشتن سهند. الله و اکبر… از وقتی که چشم باز کردم اجازه ی خروج نداشتم…اجازه تماس یا خبر گرفتن هم نداشتم. اجازه ی هیچ چیز نداشتم! فقط گوشه ی یکی از مبلها نشسته بودم و خودخوری میکردم. به محض باز شدن در از جا پریدم. تمام تنم برای دیدن سهند چشم شده بود که بالاخره داخل آمد. دستی که به شقیقه اش گرفته بود را پایین انداخت. آقا سهند…؟! و بالاخره متوجه ام شد.

نگاهی به سر تا پام اندخت و دست توی جیب های شلوارش فرو کرد. از ساعت خاموشی نگذشته مگه؟ چرا نمیری؟ نگاهش به من بود و مخاطب لحن دستوری اش با سحاب. سحاب مردد زمزمه کرد: شب بخیر! گفت و با تردید واضحی از جا بلند شد. بی طاقت قدمی به جلو برداشتم و قبل از آنکه حرفی بزنم پیش دستی کرد: حتی فکرش رو هم نکن بخوای حرف بزنی! تو هم برو تو اتاقت! بیتوجه به صدای پر از تهدید و هشدارش قدم دیگری جلو رفتم…

-با بابام چی کار کردی؟!

دانلود رمان سیاه مست از تمنا زارعی – pdf بدون دستکاری و سانسور

موضوعات
درباره سایت
جواهری
جواهری رمان وبسایت اصلی دانلود رمان رایگان ایران
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " جواهری " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.