دانلود رمان خورشید خونین شده اثر محدثه کمالی به صورت رایگان

دانلود رمان خورشید خونین شده اثر محدثه کمالی به صورت رایگان رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان خورشید خونین شده از محدثه کمالی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

سهیل پشت پا زد به همه چیز و رو گرداند از عشقی که می‌توانست تسلایش‌ باشد اما نمی‌دانست پنج سال بعد چشمانی را می‌بیند که او را به یاد تمام نداشته هایش می‌اندازد. آنقدر شبیه، آنقدر همتا که عشق را در دلش زنده کرد، اما رازی مگو در چشمان آن دختر هویدا بود. رازی که…

خلاصه رمان خورشید خونین شده

با حالی خراب و دلی لرزان خاطرات را مرور کردم، سکوت اتاقک بر یادآوری آن خاطرات افزود. یک سکوت کر کننده. بی اراده به سمت چراغ خواب قدیمی و گرد و خاک گرفته رفتم. صدای آواز گنجشک ها از روی شاخه ها بلند شده و جیرجیرک ها هم پای آنان سرودشان را همخوانی می کردنداما این ساز و آوازها هم انگار کافی نبودند. -چی می خوای به مادر و شوهرت بگی؟ تمام مدت لبخند پر استرس یسنا مثل یک پازل در ذهنم کم کم کامل شد. آن روز کذائی آمده بود تا بگوید ما به درد هم نمیخوریم. گنجشک ها و جیرجیرک ها سکوت کردند و درست موقعی که دکمه چراغ خواب را زدم،

لامپش روشن شد و آخرین قطعه پازل سرجایش نشست. – بذار اول به مادرجون بیاد بعد میگم. در چند قدمی اش، درست زیر سایه نور چراغ بالای دیوار ایستادم و به چهره رنگ پریده و سفیدش خیره شدم. – چی شده که باید هر دومون باشیم؟ نگاهم معطوف به الماس نتراشیده چشم هایش بود که چه طور در تاریکی شب با لرز خفیفی در حدقه می درخشیدند. – نه. فقط الان یکم دستپاچه شدم. حضور مادرجون باعث میشه آروم تر باشم. چادرش را زیر بغلش زد، قسمت انتهایی اش را با دست جمع کرد. به پلک هایش زل زدم که با هرتکان می توانستم جهش مژه های بلندش را ببینم.

– چرا دستپاچه شدی؟ به خودم مسلط نبودم، جلو رفتنم را حس نکردم. فقط عقب رفتن یسنا را می دیدم که ترسیده بود و گوشه دیوار گیر افتاده بود. -میشه فاصله رو رعایت کنی؟ با هرنفس تندی که می کشید بیشتر من را در خلسه فرو میبرد. تکان خوردن لب هایش وادارم کرد پنبه گیج شدگی را از گوش هایم بیرون بیاورم و سعی کنم بفهمم که چی میگوید. – عجیبه که من و تو محرمیم اما تازگی ها مدام ازم فرار میکنی. غریبه ام مگه؟! کف دستم را به کمد کنارش چسباندم. دست هایش را عقب برد و از زیر چادرش به کمد چسبید. هیچ چیز حواسم را از حالت صورتش پرت نمی کرد….

دانلود رمان خورشید خونین شده اثر محدثه کمالی به صورت رایگان رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان عشق و خون با لینک مستقیم

دانلود رمان عشق و خون با لینک مستقیم pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان عشق و خون از tara17 با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

سردی شب… گرگ و میش خورشید… تحول یک انسان… تبدیل شدنش به یک موجود برتر… یک خون آشام… ملکه ای از جنس خون… پایان انسان بودن… و آغاز خون آشام شدن… چه دردناک است پشت سر گذاشتن این دوران… پنج محافظ… پنج اهریمن… اهریمن شدن یعنی… نابودی ملکه… نابودی ملکه یعنی… پایان دوران خوش خون آشامان… و مهمتر از آن…نابودی دنیای انسان ها…

خلاصه رمان عشق و خون

پشت لب تاپم نشستمو رفتم تو نت. نوشتم: همه چیز درباره ی خون آشام ها. چند تا وب آورد اسم نویسنده ی یه وب نظرمو جلب کرد: چه جونگ. سریع وبشو باز کردم. اوه عجب قالبی. آدم خوف می کرد. نوشته ی اول وبش این بود: شاید شما تو خیابون راه برین و متوجه نشین ولی خون آشام ها در کمین شمان. پس مراقب اطرافتون باشین. پست دومش این بود: خون آشام های کره ای. این روزا تو کره چیزی که زیاده خون آشامه. بهتره این فکر رو از سرتون بیرون کنین که خون آشام وجود نداره.چرا وجود داره ولی شما نمی تونین تشخیص بدین. راستش چندتا از توانایی های خون آشام ها رو می گم:

۱-سرعت بسیار بالا. ۲-قدرت دید و شنوایی خیلی بالا. ۳-پیش بینی وقایع و اتفاقات. ۴-احساس خطر و مهم تر از اون احساس حسی که طرف مقابل داره. ۵-توانایی ذهن خونی. ۶-قدرت بدنی فوق العاده زیاد. اینا فقط بخشی از قدرت خون آشام هاست. انسان عادی قادر نیست درک کنه من چی می گم. یه داستانی رو براتون می گم شاید جالب باشه. درباره ی یه ملکه است. جالب شد. ملکه. با اتفاقی که امروز جلوی در افتاد باید درباره ی این ملکه بیشتر بدونم. نوشته بود: طبق افسانه های قدیم خون آشام ها، پانصد هزار سال پیش شاهزاده ی خون آشام ها با یک انسان ازدواج می کنه و از اون

روز به بعد در بین نوزادان خون آشام ها انسان هم متولد شده. پنج هزار سال پیش دوباره این اتفاق تکرار شد. شاهزاده ی جوان خون آشام ها عاشق یک انسان شد. دختری به زیبایی مهتاب. اون دو نفر با هم ازدواج کردن. اونا صاحب فرزندان زیادی شدند که همه خون آشام بودن. اما هجده سال پیش این دو نفر باز بچه دار شدند و این بار بچه ی اون ها یه انسان بود. یک دختر که پیش گویی خون آشام ها اعلام کرده اون دختر ملکه ی خون آشام هاست. اینجا باید بگم دو نوع خون آشام وجود داره. یکی خوب و دیگری بد. خون آشام های خوب به محافظان ملکه معروفند و خون آشام های بد به اهریمن….

دانلود رمان عشق و خون با لینک مستقیم pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان جادو (جلد دوم نفرین یک جسد) اثر دل آرا دشت بهشت نگارش قوی

دانلود رمان جادو (جلد دوم نفرین یک جسد) اثر دل آرا دشت بهشت نگارش قوی رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان جادو (جلد دوم نفرین یک جسد) از دل آرا دشت بهشت با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

در قسمت دوم پدر بزرگ و مادر بزرگ پدریه مهناز اون رو می برن پیش خودشون یعنی شاهرود. از نظر بقیه همه چیز خوبه ولی در واقع مهناز رنج شدیدی رو تحمل می کنه مثل کابوس های شبانه اش. در همسایگی خونه پدربزرگ مهناز، خانواده ای زندگی می کنن که یکی از اعضای اون خانواده، دختر سن بالاییه که همه دیوونه می دوننش…

خلاصه رمان جادو

مهناز دانشجوی سال اول مدیریت صنعتی دانشگاه شمال- آمل بود. نوزده سالش و یه برادر به اسم مهران داره که یکسال از مهناز کوچک تره. مهناز و مهران با مادر و پدرشون اختلاف سنی کمی دارن و رفتار مادرشون قابل تحمل نیست. پدر و مادر اونها مثل یک شوخی از همدیگه جدا شدن و رفته رفته جدی شد و تلاش مهناز و مهران برای به هم رسوندن اونها بی نتیجه موند. از طرفی چون مادر اونها مهریه اش رو هم دریافت می کنه دست پدرشون خالی میشه.

مهناز برای در آوردن خرج خودش با کمک دوستانش زهرا و ترانه دنبال کار می گرده و عاقبت پرستاری از زنی رو گردن می گیره که از آشنایان دور زهرا بوده. توی یک باغ قدیمی توی یکی از محله های بابلسر. ظاهرا یک پیرزن تنها به همراه یک کلفت و یک راننده ی در واقع همه کاره تو اون خونه زندگی می کردن. مهناز از روز اول متوجه چیزهای عجیب و غریبی تو اون باغ میشه و حتی حضور یک نفر دیگه رو هم حدس می زنه و پس از گذشت تقریبا یک ماه متوجه نفر چهارمی تو اون خونه میشه….

دانلود رمان جادو (جلد دوم نفرین یک جسد) اثر دل آرا دشت بهشت نگارش قوی رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان دختر جن زده از fargad_tanha نگارش قوی

دانلود رمان دختر جن زده از fargad_tanha نگارش قوی بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان دختر جن زده از fargad_tanha با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

مهسا و پوریا بعد از گرفتن عروسی واسه ماه عسل میرن شمال تو یه روستای دور افتاده یه کلبه جنگلی رو اجاره می کنن تا به اصطلاح ماه عسل شیرینی داشته باشن و دور از هیاهوی شهر از دوران خوش با هم بودنشون لذت ببرن . اما… غافل از اینکه این کلبه ، کلبه اجنه هستش و اونا به حریم جن ها وارد شدن . برخورد جن ها با این دو مهمان ناخوانده بسیار وحشتناکه و …

خلاصه رمان دختر جن زده

– پوریا پاشو. – چیه مهسا جون ؟ چی شده؟ – یه صداهای ترسناک داره از بیرون کلبه میاد – خیالاتی شدی بخواب . – نه باور کن دارم راست میگم . مثل اینکه دور کلبه ما چند نفر دارن بلند بلند می خندن. صدای خنده وحشتناکی دارن . تو رو خدا پاشو – مهسا جون من خیلی خسته ام . اگه خوابت نمیاد برو تو سالن تلویزیون رو روشن کن و خودت رو سرگرم کن تا خواب بری. – نه من می ترسم تنها برم . بیا با هم بریم. – نه امشب مثل اینکه نمی خوای بزاری راحت بخوابم .

کاش اصلاً اینجا نیومده بودیم و همون تهران می موندیم. بیا بخاطر اینکه خیالت راحت بشه میرم بیرون و اطراف کلبه رو می گردم تا مطمئن بشی کسی نیست. – نه تو رو خدا نرو . من تنها می ترسم اینجا باشم . تو هم نرو خطرناکه – خیلی بچه ای مهسا . باورم نمیشه این حرفا رو بزنی – بیا در کلبه رو قفل کنیم یه چیز هم بزاریم پشتش تا صبح کنار هم بیدار باشیم . فردا صبح زود هم از اینجا میریم . – مهسا دیگه داری شورش رو در میاری این حرفا چیه .

همین جا بمون من میرم دور کلبه رو می گردم تا خیالت راحت بشه زود برمی گردم. پوریا دستم رو پس زد و با عصبانیت رفت بیرون از کلبه . همه بدنم داره از ترس می لرزه. چرا حرفم رو قبول نمی کنه. از ترس نمی تونم گریه کنم. عرقم زده. باز صدای قهقهه وحشتناکی از بیرون از کلبه بلند شد. معلومه خیلی به ما نزدیکن. جرات نمی کنم در کلبه رو باز کنم و پوریا رو صدا کنم. خدا کنه زود تر برگرده. دارم از ترس می میرم. یهو یه سیاهی اومد جلو پنجره و شروع کرد به جیغ زدن. از ترس از پس افتادم. زبونم بند اومده. هرکار می کنم نمی تونم داد بزنم…

دانلود رمان دختر جن زده از fargad_tanha نگارش قوی بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان بوسه بر تابوت ها (جلد دوم) از ایلین شریدر بدون سانسور

دانلود رمان بوسه بر تابوت ها (جلد دوم) از ایلین شریدر بدون سانسور pdf بدون سانسور

دانلود رمان بوسه بر تابوت ها (جلد دوم) از ایلین شریدر با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

در جلد ۱ الکساندر بعد از اتفاقی که در پایان شب مهمانی بین اون و راون میفته از قصر میره. و راون که شدیدا اون رو دوست داره و به اون علاقه مند شده برای پیدا کردنش به خونه ی عمه لیبی میره. اینکه از کجا متوجه میشه الکساندر در کدام شهر هست رو خودتون دنبال کنید.اون به باشگاه تابوت ها میره. ولی چطور با وجود سن کم زیر ۱۸ سال اون رو به باشگاه راه میدن رو هم بخونید. اون یک برادرکوچک تر از خودش داره که هیچ وقت اون رو به اسم صدا نمی کنه. چون از اون خوشش نمیاد و فکر میکنه که اون احمقه. اسم برادر اون بیلی هست( یک نابغه کوچک)…

خلاصه رمان بوسه بر تابوت ها

صبح روز بعد با سرعت تمام به سمت از انس مسافرتی ارمسترانگ دویدم و قبل از اینکه اژانس باز شود به آنجا رسیدم . صدای کلید را که در قفل می چرخید و باز شدن قفل ها را از پشت سرم شنیدم این جانیس آرمسترانگ مالک آنجا بود ، مشتاقانه پرسیدم : ” روبی کجاست ؟ ” در حالی که در را باز می کرد جواب داد : اون روزهای سه شنبه تا بعد از ظهر نمیاد . ” نالیدم : “بعد از ظهر ” او در حالی که جلوتر می آمد گفت : ” راستی ، چیزی درباره پیش خدمت الکساندر می دونی ؟ ” پر سینم ” مرد نفرت انگیز ؟ منظورم اینه که جیمسون ؟ ”

او در حالی که چراغهای دفتر را روشن و ترموستات را تنظیم می کرد اعتراف کرد : ” اونا با هم قرار داشتند ” ساده لوحانه پرسیدم : ” چطور پیش رفت ؟ ” جانیس بعد از اینکه کیفش را در کسوی میزش گزاشت ، کامپیوترش را روشن کرد و به من و گفت : ” از قبل خبر نداشتی ؟ اون پیداش نشد . و با وجود جذابیت روبی ، اون باید خیلی خوش شانس بوده باشه که رویی حتی بهش نگاه کرده ” من بیشتر فشار آوردم اون گفته چرا قرار رو کنسل کرده ؟ ” “نه، فکر می کردم الکساندر بهت گفته” او سری تکان داد و گفت:

” به مرد خوب خیلی کم پیدا میشه اما می دونی ، تو الکساندر رو داری ” لب های سیاهم را گاز گرفتم . او در حالی که به ساعت اژانس مسافرتی آرمسترانگ نگاه می کرد گفت : ” هی ، برای مدرسه دیرت نشده ؟ ” ” من همیشه دیر می کنم ، جانیس ، می تونی آدرس روبی رو بهم بدی ؟ ” ” چرا پس نمی کنی و آخر روز بر نمی گردی ؟ ” ” اخه اون جعبه آرایشش رو پیش من جا گزاشته … ” جانیس پیشنهاد کرد : ” چرا اینجا نمی زاریش ؟ ” درب جلویی باز شد و روبی وارد شد . من او را در شلوار جین و در حالی که یک سیگار و…

دانلود رمان بوسه بر تابوت ها (جلد دوم) از ایلین شریدر بدون سانسور pdf بدون سانسور

دانلود رمان عشق به یک آلفا اثر زهرا_ن به صورت رایگان

دانلود رمان عشق به یک آلفا اثر زهرا_ن به صورت رایگان بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان عشق به یک آلفا از زهرا_ن با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

دختری به زلالی آب… به زیبایی خورشید… سلن راد دختره مهربون ولی لجباز… مردی مرموز…. دنیایش به تاریکی شب… ساتکین اندرا مردی با دلی سنگی ولی مهربان. خب در ادامه سرنوشت این دوتا رو روبری ھم قرار میده و این دوتا عاشق ھمدیگه می شوند اما با ورود برادر سلن که ھمه فکر می کردن مرده و توی‌ رسیدن سلن به ساتکین وقفه میندازه. و آیا سلن و ساتکین به ھم میرسن چه کسی میدونه آینده چه چیزیو براشون رقم میزنه.

خلاصه رمان عشق به یک آلفا

صبح با صدای گوشیم بیدار شدم. یه دوش ۱۵ مینی گرفتم وموھامو خشک کردم و دم اسبی بستم… یه شلوار مشکی و شونیز بنفش وکتونی بنفش پوشیدم. بعد از اینکه ارایش کمی کردم نقشرو برداشتم و از اتاق بیرون اومدم. سوار ماشینم شدم وبه طرف شرکت روندم. وقتی رسیدم یه ساختمون ۲۰ طبقه بود. از نگھبان اونجا پرسیدم شرکت طبقه چندم که گفت ۱۸ سوار اسانسور شدم. رسیدم زنگ کنار درو فشار دادم که در با صدای تیکی باز شد. وارد شدم. وایی دکوراسیون شرکت مشکی وسفید بود. یه دختره زشت که ھمه جایی صورتشو عمل کرده بود .پشت میز نشسته بود.

من به خارجی: سلام من برای استخدام اومدم. دختره :سلام .الان ھماھنگ میکنم… میتونی بری.. من: ممنون. به سمت اتاق مدیر رفتم .دو تقه به در زدم . بفرمایید. درو باز میکنم وداخل میشم پشت میز یه پسر ۲۸ ساله نشسته بود که جذاب بود. من: سلام برای استخدام اومدم. پسره: اوه… بله بشینید. من: بله. پسره: مدرکتون چیه؟؟ من: فوق لیسانس نقشه کشی. پسره: این فرمو پر کنید. بعداز اینکه فرمو پر کردم دادم دستش وگفت: اوه شما ایرانی ھستید.؟؟ من: بله. بعداز اینکه اینو گفتم پسره شرو کرد به فارسی صحبت کردن. من به فارسی: شما فارسی بلدید؟؟

پسره :بله من پدرم ایرانی بود. من: بله. پسره: خب… خودمو معرفی میکنم .من فیلیپس ھستم. من: منم سلن. فیلیپس: شما از فردا اینجا مشغول به کار میشید. من: بله. فیلیپس: فقط یه چیزی منم اینجا به عنوان نقشه کش کار میکنم و رئیس کسی دیگه ای. من: مشکلی نیست. فیلیپس: ایشون فردا از سفره بر میگردن. من: باشه ممنون خدا نگھدار. فیلیپس: خدا نگھدار. بعداز اینکه از شر کت بیرون اومدم .تصمیم گرفتم برم خرید. ماشینو به سمت پاساژ روندم. ماشینو داخل پارکینگ پاساژ پارک کردم و وارد پاساژ شدم در حال گشتن بودم که یه کتونی سفید نظرمو جلب کرد…

دانلود رمان عشق به یک آلفا اثر زهرا_ن به صورت رایگان بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان نها اثر بهجت باسلیقه pdf

دانلود رمان نها اثر بهجت باسلیقه pdf pdf بدون سانسور

دانلود رمان نها از بهجت باسلیقه با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

نارمینا آریامنش،به همراه همسرش در عمارت بزرگی که برایش به ارث رسیده، زندگی می کند. او به تازگی پدربزرگ و مادربزرگش را در سانحه ای از دست داده است و همین موضوع باعث شده است که نبود پدر و مادرش برایش پررنگ تر شود به طوری که یک جعبه از خاطرات کودکی اش را از انبار بیرون کشیده و در اتاقشان قرار می دهد. در بین آن وسایل قدیمی عروسکی است به اسم نِها. ورود نها به عمارت اتفاقات عجیبی را به دنبال دارد ولی، تمامِ ماجرا این نیست.

خلاصه رمان نها

حال بچه ای را داشت که برای اولین بار، با سلیقه ی خودش برایش لباس خریده بودند. ذوق زده بود و لبخند از لب هایش محو نمی شد. می توانست دنیایش را با همین اتفاقات معمولی، رنگ کند. فریبا اطلاع داده بود که شب را به عمارت نمی آید و به خاطر تصادف ناگهانی خاله اش باید شب را در بیمارستان سپری کند. انگار مشکل فقط شکستگی پای خانم سعیدی بود. به فریبا گفته بود اگر کمکی از دستش برمی آید حتماً خبرش کند. البه که فردا صبح سری به بیمارستان می زد.

امیدوار بود مشکل خانم سعیدی خیلی جدی نباشد و زود بتواند به زندگی عادی برگردد. بعد از نیامدن فریبا، پریسا خیلی جدی، گفت که مهمان است و غذای آماده هم دلش نمی خواهد. غذای ناری پز می خواهد. هر دو به آشپزخانه رفته بودند. پریسا پشت میز نشسته بود و به تلاشش برای پختن ماکارونی، کلی خندیده بود. خودش نیز پا به پای پریسا صدای خنده اش بلند شده بود. آخر سر خود پریسا به دادش رسیده بود و ماکارونی را دم داده بود. -پریس، خوشمزه ترین ماکارونی بود که خوردم.

دارم می ترکم. -منم ناری. می دونی، همیشه دلم می خواست یه خواهر داشته باشم بعد کلی با هم روزای خوب بسازیم. الان نمی دونی چه حس فوق العاده ای دارم. من با سه تا داداش همیشه عادت کرده بودم با آقایون راحت تر از خانم ها ارتباط برقرار کنم. ناری خودتم می دونی تو تنها دختری بودی توی دانشگاه که باهاش دوست بودم. سیبی را که قاچ کرده بود، کنار پرتقال پوست کنده گذاشت و بشقاب را وسطشان روی مبل قرار داد. -می دونم. راستش پریسا یه چیزی بگم؟! می
دونی…

دانلود رمان نها اثر بهجت باسلیقه pdf pdf بدون سانسور

دانلود رمان قصر متروکه خون آشام (جلد اول) اثر مریم دغاغله

دانلود رمان قصر متروکه خون آشام (جلد اول) اثر مریم دغاغله pdf بدون سانسور

دانلود رمان قصر متروکه خون آشام (جلد اول) از مریم دغاغله با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

آلیس زن جادوگریست که برای محافظت از دخترش ماریا در برابر سر گروه گرگینه ها”جی” او را به دوست خون آشام و قدیمی اش ربکا می سپارد ربکا او را به قصر متروکه ای می برد که در واقع پناهگاه خون آشام هاست. ماریا در آنجا با حکمران سنگدل قصر آشنا می شود و ناخواسته اتفاقاتی بین آنها می افتد که این خود آغاز ماجراست…

خلاصه رمان قصر متروکه خون آشام

ماریا کنار یک درخت بلند ایستاد، خانم اسمالوود با دودلی به او نگاه کرد، در تمام روز با خود فکر کرده بود، آیا ربکا می توانست از ماریا دربرابر جی محافظت کند؟ یا اورا به کجا خواهد برد؟ ایا جایش امن و امان خواهد بود؟ ایا او می توانست باز دخترش را ببیند؟ او بلاخره به حرف امد: -میفهمی. او خوب می دانست این جواب برای راضی کردن ماریا کافی نیست. -من الان میخوام بفهمم، وگرنه بقیه راهو نمیرم. -باشه، باشه اومم یادته بهت قول دادم دست جی بهت نمیرسه؟با این حرف رنگ از رخسار ماریا پرید

ولی با تحکم جواب داد: آره… -الان میخوام به قولم عمل کنم. -واقعا؟ ولی ما داریم کجا میریم؟ میفهمی عزیزم میفهمی… سپس از دوباره به سمت حاشیه جنگل به راه افتادند.. دیگر چیزی نمانده بود که برسند که از دوباره شروع به حرف زدن کرد: ماریا تو تا حالا چندتا کتاب خوندی؟ ماریا از این سوال ناگهانی تعجب کرد ولی به روی خود نیاورد: خیلی… -چه ژانرایی بودن؟ -عاشقانه، غمگین، پلیسی، ترسناک و تخیلی و.. -کتاب های ترسناک و تخیلی که خوندی درچه موردی بودن؟ -امم درباره ی ادم های ترسناک یا

موجودات فضایی و اینجور چیزها. مکثی کرد: درباره ی خون اشام ها و گرگینه ها چی؟ قدم های ماریا اهسته تر شدند. – نه، ولی دربارشون شنیدم و… میدونم که تخیلی اند.. اکنون انها به حاشیه جنگل رسیدند، خانم اسمال وود حدس میزد ربکا همین اطراف باشد، نفس عمیقی کشید: اگر بهت بگم همه ی اینا واقعین باور میکنی؟ احساس کرد که بدن ماریا یخ زده چون هیچ حرکتی نمی کرد. خانواده ی جی و اونایی که تو قبیلشونن، همشون گرگ هستن و خیلی قوی هستن و تنها نقطه ی مقابل انهامیتونه از تو محافظت کنه…

دانلود رمان قصر متروکه خون آشام (جلد اول) اثر مریم دغاغله pdf بدون سانسور

دانلود رمان ظهور تریبل ها (جلد دوم) اثر Ava20 – بدون سانسور

دانلود رمان ظهور تریبل ها (جلد دوم) اثر Ava20 – بدون سانسور pdf بدون سانسور

دانلود رمان ظهور تریبل ها (جلد دوم) از Ava20 با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

سالها گذشت و گذشت تا رسید به زمانى که دوقلو ها بزرگ شدن، بدون مادر و بدون پدر ، مثه یه انسان معمولى! اما! این دوقلو ها از تغییراتى که وجودشون کرده و میکنه! متعجبن! و این باعث میشه برن دنبال اینکه چرا الکى زخمى میشن! یا چرا همیشه احساس میکنن دور برشون آدمایى هستن که اونا رو زیر نظر دارن! کم کم این دو تا براى فهمیدن حقیقت میفهمن کین و زندگیشون کاملا از هم جدا میشه.

خلاصه رمان ظهور تریبل ها

نور گرم و نوازش دهنده خورشید روى صورت مهتابى و زیبای دخترک نشست ، با غر غر از خواب بیدار شد و دستش را جلوى صورتش گرفت تا نور خورشید بیشتر از این
چشمش را نزند. _اه متنفرم از خورشید! خودش را پایین کشید و از تخت پایین پرید، به اتاق درهم و کثیفش نگاه کرد، لبخند عمیقى زد و با خود گفت : _نمیدونم چرا همیشه از کثیفى خوشم میاد! بوى لجن و کپک در اتاقش را با لذت بویید و بعد از عوض کردن لباس هایش از اتاقش خارج شد. عمو بهروز و عمو یاشارش روى میز نشسته و مشغول خوردن صبحانه بودند.

با دیدن دخترک لبخند زدند و عمو بهروزش گفت : _ به، اطلس خانوم نفس خودم بیدار شدى؟! بیا صبحانه بدم _صبح بخیر، اره دیگه نمیبینى؟ عمو یاشارش طبق معمول اخم کرد و رو به اطلس گفت: _یه خورده خوش اخلاق باشى چیزى ازت کم نمیشه! عمو بهروزش که اطلس را خیلى دوست داشت گفت: _ولش کن یاشار، دیروز تو دانشگاه دعوا کرد اشکال نداره یه خورده عصبى باشه. یاشار عصبى تر به اطلس که نیشخندى روى لبش بود گفت: _ باز چیکار کردى تو دختر؟! خودش را مظلوم نشان داد.

_هیچى عمو فقط یه دختره رنگ چشامو مسخره کرد منم زدمش، اخه خودت میدونى که به رنگ چشام حساسم! بهروز که از این مورد خسته شده بود گفت: _تو هم اونا رو مسخره کن چرا عین بز وایمیستى نگاش میکنى؟! یاشار تشر زد: _همین چیزا رو یادش دادى که همش دعوا راه میندازه! اطلس خواست حرفى بزند که با صدایى سکوت کرد _صبح بخیر. نشست پشت میز و به پهلوى اطلس سیخونک زد. _باز چیکار کردى شیطون بلا؟! اطلس لبخندى زد و خودش را براى برادرش لوس کرد
_داداشى النازه اذیتم کرد…

دانلود رمان ظهور تریبل ها (جلد دوم) اثر Ava20 – بدون سانسور pdf بدون سانسور

دانلود رمان بوسه های خون آشام (جلد اول) با لینک مستقیم

دانلود رمان بوسه های خون آشام (جلد اول) با لینک مستقیم رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان بوسه های خون آشام (جلد اول) از ایلین شریدر با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

این مجموعه درباره یک دختر ۱۶ ساله به نام راون مدیسون است که همیشه لباس های تیره میپوشد. هنگامی که ساکنین جدیدی در یک عمارت قدیمی و رها شده ساکن می شوند شایعات شروع به پخش شدن می کند. هر کسی در شهر کوچک راون مدیسون اشاره دارد به Dullsville و معتقد هستند همسایگان جدید در واقع خون آشام هستند…

خلاصه رمان بوسه های خون آشام

نشان رسمی رود به شهر من را باید می گذاشتند” به دالس ویل خوش امدید، بزرگتر از یک غار، اما به اندازه کافی کوچک که سر در گمتان کند.” جمعیتش به نظر تقریبا هشت هزار نفر بود، اب و هوای به شدت ملال اورش در تمامی طول سال افتابی بود ، مثل این بود که در شیرینی پزی کار بکنید و مملو از زمین های زراعتی بزرگ، این دالس ویل بود. قطار ساعت هشت و ده دقیقه هر روز در زمانی اشتباه از سمت راست شهر وارد می شد و از میان کشتزارها زمین های گلف، تراکتورها و گاری های می گذشت. من که فکر می کنم شهر عقب مانده بود.

چطور ممکن است که در سر زمینی ذرت رشد کند و گندم در ان به شدت از بیابان های ماسه ای هم کمتر باشد؟ دادگاهی با یک صد سال عمر درست در میدان مرکز شهر قرار داشت، من به اندازه کافی دردسر درست نکرده بودم تا پایم به انجا باز شود. بوتیک، اژانس مسافرتی، فروشگاه کامپیوتر، گل فروشی و یک سینما تئاتر درجه دو همه با خوشحالی دور میدان مرکز شهر قرار داشتند. ارزو می کردم که ای کاش می توانستم خانه مان را روی چرخ های فلزی بر روی خط اهن قرار دهم و از شهر بیرون ببرم. اما ما درست در جایی که متعلق به ما بود زندگی می کردیم.

تنها مکان هیجان انگیز در اینجا قصری متروکه در بالای تپه بنسون هیل بود که یک بارونس تبعیدی در گذشته انجا زندگی کرده بود و در تنهایی مرده بود. در دالس ویل من تنها یک دوست داشتم، یک دختر کشاورز، بکی میلر، کسی که بیشتر از من بد نام بود. وقتی که من در سال سوم بودم رسما او را ملاقات کردم. روی پله های مدرسه منتظر نشسته بودم تا مادرم به دنبال من بیاید. (طبق معمول دیر کرده بود) حالا او داشت سعی می کرد تا یک کارمند شرکت باشد.من متوجه صدای گریه های نوزاد مانند دختر شیطانی که در پایین پله ها کز کرده بود شدم…

دانلود رمان بوسه های خون آشام (جلد اول) با لینک مستقیم رایگان pdf بدون سانسور

موضوعات
درباره سایت
جواهری
جواهری رمان وبسایت اصلی دانلود رمان رایگان ایران
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " جواهری " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.