دانلود رمان ملودی ماه از آنید_۸۰۸۰ – pdf

دانلود رمان ملودی ماه از آنید_۸۰۸۰ – pdf pdf بدون سانسور

دانلود رمان ملودی ماه از آنید_۸۰۸۰ با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

ملودی پیانیست زیبا و جسوری که بعد فوت مادرش و اتفاقاتی که براش افتاد به ادمی سرد و بی احساس تبدیل میشه و در عین حال مدام مورد جبر مادربزرگش قرار میگیره تا اینکه تو مهمونی خواننده ای که مدتی باهاش همکاری داشت با مهیار فروزنده خواننده مغرور پاپ اشنا میشه ملودی برای فرار از خواسته ی مادربزرگش مبنی بر برگشتنش پیش نامزده سابقش پیشنهاد مهیارو برای نامزدی موقت قبول میکنه و ناخواسته وارد یه بازی عاشقانه میشه… اما ملودی یه گذشته تلخ و در عین حال عذاب اور داره که بازی سرنوشت اون گذشته ی سیاه رو به ایندش گره میزنه….

خلاصه رمان ملودی ماه

بالاخره پس از چند دقیقه بحث و مجادله با مهیار و با وساطت رزا هر دو به توافق رسیدیم که من قبل از شام برای دیدن خانواده مهیار بروم و او برای صرف شام با من همراه شود و به باغ مستانه بیاید… همه چیز به نظر خیلی سریع و با سرعت غیر قابل باوری جلو می رفت و ادامه رابطه ساده بنظر می رسید در صورتی که این طور نبود و هیچکداممان از اینده ی نه چندان روشنی که در پیش داشتیم با خبر نبودیم…! بالاخره پس از هماهنگی های لازم با مهیار همراه با رزا از اپارتمان شیک او خارج و به سمت خانه حرکت کردیم…

خودم را برای توضیحاتی که باید به پدرم می دادم اماده می کردم که صدای تلفن همراهم رشته ی افکارم را از هم گسست… گوشی را از روی تخت چنگ زدم و بی توجه به شماره اش پاسخ دادم: – الو..! تنها صدای نفس های عمیقی به گوشم می رسید و جز ان سکوت! با کلافگی دستم را در موهایم فرو بردم و دوباره گفتم: – الو… اما باز هم سکوت پاسخم بود… عصبی ارتباط را قطع و دوباره گوشی ام را بر روی تخت پرت کردم و زیرلب با خود زمزمه کردم: – مریض مزاحم…! در همین منوال صدای چرخیدن کلید در قفل را شنیدم…

درحالی که موهایم را به پشت گوشم هدایت می کردم… جلوی اینه ایستادم و دستی به تیشرت و شلوار صورتی ام کشیدم و نفسم را با صدا بیرون فرستادم و خیره در چشمانم گفتم: – تو میتونی ملودی…! برو! بروو! به سمت پذیرایی رفتم و سعی کردم تا انجا که می شود پر انرژی بنظر برسم و پدرم را صدا کردم: بابا… بابااااا… انتظارم زیاد طول نکشید و پدرم با شنیدن صدایم سراسیمه از اتاقش بیرون امد و درحالیکه به سمتم می امد با نگرانی سرتا پایم را از نظر گذراند و گفت: – جانم بابا! چی شده… لبخند ارامی به رویش زدم…

دانلود رمان ملودی ماه از آنید_۸۰۸۰ – pdf pdf بدون سانسور

  • 2 اکتبر 2024
  • مهدی
https://imjavaheri.ir/?p=4513
لینک کوتاه مطلب:
موضوعات
درباره سایت
جواهری
جواهری رمان وبسایت اصلی دانلود رمان رایگان ایران
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " جواهری " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.